bristly
bristly - بریستالی
adjective - صفت
UK :
US :
موهای پرز کوتاه و سفت هستند
قسمتی از بدن شما دارای موهای سفت کوتاه است
با موهای کوتاه و سفت
آن مرد تماماً زبر و قرمز و پف کرده بود، با شلوار خستگی و پیراهن قهوه ای.
Cluster flies are bristly gray insects, about five times bigger than the ordinary housefly, Musca domestica.
مگسهای خوشهای حشرهای خاکستری هستند که تقریباً پنج برابر بزرگتر از مگس خانگی معمولی، Musca domestica است.
فقط چند ماه قبل مرا اینگونه در آغوش گرفته بود و دهانش را به دهانم فشار می داد.
مانند تیلور، گودریچ هم آدمی سرسخت بود.
پیر توروالد 87 ساله بود و صورت ژولیده اش سبیل های سفیدی داشت.
a bristly chin/moustache
یک چانه / سبیل پرپشت
چنارهای چمن خشک
به چانه ی تیزش نوازش کرد.
چمنهای خشکی که روی آن نشستیم، برای یک پیکنیک ناراحتکننده بود.
ابروهای پشمالو و موهای پرز داشت.
ته ریش سر و چانه او را پوشانده بود.
خشن
hairy
مودار
stubbly
کله پاچه
bearded
ریش دار
hirsute
هیرسوت
bewhiskered
سبیل زده
unshaven
تراشیده نشده
whiskered
سبیل زد
brushy
برس دار
coarse
درشت
cottony
پنبه ای
fleecy
پشمالو
furred
خزدار
furry
درهم
fuzzy
هیسپید
hispid
خراش دار
scratchy
ابریشمی
shaggy
بریده نشده
silky
سبیل
unshorn
woollyUK
whiskery
woolyUS
woollyUK
خاردار
woolyUS
اراسته
prickly
هالتر
aristate
کائوفور
barbellate
اکسینه کردن
chaetophorous
سفت دار
echinate
ستال
setaceous
ستاری
setal
setarious
صاف
bald
بدون مو
clean-shaven
تراشیده شده
furless
بدون خز
glabrous
بدون کرک
hairless
بی مو
shorn
بریده شده
shaved
تراشیده
short-haired
مو کوتاه
sleek
براق
balding
طاس شدن
neat
مرتب
shaven
درشت
coarse
سر راست
بدون پرز
bristleless
طاس
baldy
تمیز
آرام
calm
برهنه
bare
تند
wispy
به شدت
straggly
در معرض
exposed
بدون پوشش
uncovered
خوب نگهداری شده
well-kept
باز کن
نزدیک برش خورده
close-cropped
خدمه برش
crew-cut
انباشته شده کوتاه
cropped
تخت بافته شده
short-piled
flat-woven
