affirmation
affirmation - تایید
noun - اسم
UK :
US :
سرش را به علامت تایید تکان داد.
برخی از افراد به تأیید مکرر عشق از طرف شریک زندگی خود نیاز دارند.
تایید دادگاه تجدید نظر
The children were constantly looking for affirmation from their parents.
بچه ها مدام به دنبال تایید والدین خود بودند.
ما از تأیید دولت مبنی بر قصد خود برای اقدام استقبال می کنیم.
گزارش ها تأییدی بر این است که دانش آموزان در حال یادگیری هستند.
آشنا بنظر رسیدن؟ اوباما گفت و با برانگیختن انبوهی از تأییدات.
سرش را به علامت تایید تکان می داد.
او روزنامه ها را به دنبال نکات جزئی و تأیید می کند.
کودک خردسال برای آرامش، تایید و تشویق به مادرش تکیه می کند.
confirmation
تائیدیه
ratification
تصویب
تایید
endorsement
اعتبار سنجی
validation
اثبات
substantiation
تحریم
corroboration
شواهد و مدارک
حمایت کردن
تحریم کردن
verification
توجیه
تایید کردن
sanctioning
حمایت می کند
justification
دفاع بریتانیا
validating
دفاع آمریکا
affirming
اطمینان
supporting
تصدیق
defenceUK
احراز هویت
defenseUS
وصیت نامه
assurance
گواهینامه
attestation
مجوز ایالات متحده
صدور گواهینامه
authentication
شهادت
testament
پذیرش - پذیرفته شدن
testimonial
شاهد
authorizationUS
توافق
certification
رضایت
acceptance
consent
denial
انکار
disavowal
رد
refutation
نفی
negation
باطل شدن
nullification
وتو
veto
امتناع
refusal
طرد شدن
rejection
اختلاف نظر
repudiation
مخالفت
disagreement
عدم پذیرش
dissent
عدم رضایت
nonadmission
عدم اجازه
disapproval
ممنوعیت
nonconsent
تبرئه
disallowance
لغو کردن
proscription
شست پایین
exculpation
سرپیچی
quashing
دافعه
thumbs down
نارضایتی انگلستان
defiance
نارضایتی آمریکا
repulsion
انصراف
disfavourUK
بی حوصلگی
disfavorUS
رد کردن
renouncement
دور زدن
nonacceptance
کم محلی کردن
demurral
کوبنده
rebuff
چشم پوشی
turndown
snub
knockback
renunciation