accountability
accountability - مسئوليت
noun - اسم
UK :
US :
the fact of being responsible for what you do and able to give a satisfactory reason for it or the degree to which this happens
این واقعیت که در قبال کاری که انجام میدهید مسئول هستید و میتوانید دلیل رضایتبخشی برای آن بیاورید، یا میزان وقوع آن
a situation in which someone is responsible for things that happen and can give a satisfactory reason for them
موقعیتی که در آن شخصی مسئول اتفاقاتی است که اتفاق می افتد و می تواند دلیل رضایت بخشی برای آنها ارائه دهد
پیشنهادات برای پاسخگویی بیشتر پلیس
پاسخگویی مدیران یک شرکت به سهامداران
درخواست های خشمگینی برای پاسخگویی بیشتر پلیس وجود داشت.
Accountability is important these days, and managers aren't always willing to adopt risky strategies.
این روزها مسئولیت پذیری مهم است و مدیران همیشه مایل به اتخاذ استراتژی های مخاطره آمیز نیستند.
سازمان از عدم پاسخگویی رنج می برد.
مردم خواستار پاسخگویی بیشتر از قانونگذاران هستند.
مسئوليت
answerability
پاسخگویی
liability
مسئولیت
شارژ
imperative
امری ضروری
تعهد
بار
chargeability
قابل شارژ بودن
مقصر بودن
culpability
وظیفه
تصدی
incumbency
مسئولیت پذیری
accountableness
قابل سرزنش بودن
blameworthiness
دفتر
سرزنش کردن
عیب
گناه
onus
رپ
guilt
گناهکاری
rap
جرم انگاری
culpableness
دلار
guiltiness
انتقاد
incrimination
مسئولیت قانونی
اتهام زنی
censure
بلعیدن
سازگاری
نیاز
recrimination
devoir
amenability
inculpability
بی گناهی
irresponsibility
بی مسئولیتی
unaccountability
عدم پاسخگویی
uncommitment
عدم تعهد
blamelessness
مصونیت
immunity
عدم مسئولیت
nonresponsibility
