abomination

base info - اطلاعات اولیه

abomination - عمل شنیع

noun - اسم

/əˌbɑːmɪˈneɪʃn/

UK :

/əˌbɒmɪˈneɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abomination] در گوگل
description - توضیح

  • کسی یا چیزی که به شدت توهین آمیز یا غیرقابل قبول است

  • something that you dislike and disapprove of


    چیزی که شما آن را دوست ندارید و نمی پسندید

  • His ruling may have been an abomination, but it was neither a high crime nor a misdemeanor.


    حکم او ممکن است مکروه باشد، اما نه جرم بزرگی بود و نه جنحه.

  • To be perfectly honest the place is an eyesore, an abomination.


    اگر بخواهیم کاملاً صادق باشیم، این مکان یک درد چشم است، یک نفرت.

  • I never cook with that abomination called cooking wine.


    من هرگز با آن زشتی به نام شراب آشپزی آشپزی نمی کنم.

  • I tried to shut out these abominations and concentrate on Marine One seat assignments.


    من سعی کردم این زشتکاری ها را کنار بگذارم و روی تکالیف صندلی های دریایی یک تمرکز کنم.

example - مثال
  • a concrete abomination masquerading as a hotel


    یک نفرت بتنی که خود را به عنوان یک هتل در می آورد

  • A strict Puritan, he regarded all theatres and play acting as an abomination.


    او که یک پیوریتن سختگیر بود، همه تئاترها و بازیگری را امری ناپسند می دانست.

  • Cruelty to animals is an abomination.


    ظلم به حیوانات مکروه است.

synonyms - مترادف
  • evil


    بد


  • وحشت

  • atrocity


    قساوت

  • curse


    لعنت

  • outrage


    خشم


  • جرم

  • disgrace


    رسوایی

  • torment


    عذاب

  • anathema


    آناتما

  • bugbear


    حشره دار

  • monstrosity


    هیولا

  • obscenity


    فحاشی

  • plague


    طاعون

  • shame


    شرمندگی

  • bane


    نابودی

  • barbarism


    بربریت

  • bête noire


    بیته نوآر


  • نقض


  • زحمت

  • eyesore


    چیز بدنما

  • nuisance


    مزاحمت

  • abhorrence


    بیزاری

  • aversion


    انزجار

  • antipathy


    نفرت

  • detestation


    اعدام

  • execration


    بهم ریختگی


  • پنهان کاری


  • ترس

  • hideosity


    منظره

  • fright



antonyms - متضاد

  • زیبایی


  • سود

  • blessing


    برکت

  • delight


    لذت بسیار

  • enjoyment


    لذت بردن

  • esteem


    احترام

  • happiness


    شادی

  • joy


    لذت


  • درست


  • درمان شود


  • تقوا


  • خوبی

  • goodness


    مهربانی

  • kindness


    اخلاق

  • morality


    خوشایند

  • pleasantry


    نجابت

  • decency


    فروتنی

  • modesty


    سلیقه

  • tastefulness


    تعریف و تمجید

  • compliment


    خلوص

  • purity


    خوب


  • افتخار ایالات متحده

  • honorUS


    HonourUK

  • honourUK


    عقیمی

  • sterility


    پاکیزگی

  • cleanliness


    اطاعت

  • obedience


    قانونی بودن

  • legality


    استحکام - قدرت


  • عمل خوب

  • good deed


    توجه


لغت پیشنهادی

arthrotomy

لغت پیشنهادی

impeding

لغت پیشنهادی

bestowed