acclimatized
acclimatized - سازگار شده است
N/A - N/A
UK :
US :
زمان بیشتری نیاز است تا نیروها و تجهیزات با شرایط بیابانی سازگار شوند.
ما غیرممکن بودیم که خودمان را با شرایط کاری جدید وفق دهیم.
مدافع عنوان قهرمانی با گذراندن یک ماه گذشته در فلوریدا با نور خورشید 90 درجه فارنهایت سازگار شده است.
چرا در انگلیس مدام باران می بارد؟ نگران نباش - به زودی خو می گیری.
adapted
سازگار
استفاده شده
accustomed
عادت کرده
adjusted
تنظیم شده
familiarisedUK
آشنا شده انگلستان
familiarizedUS
آشنا ایالات متحده
orientated
جهت گیری
oriented
جهت دار
seasoned
چاشنی شده
acclimated
فرهنگی شده
acculturated
با فرهنگ
accultured
بیمه شده است
inured
سخت شده
hardened
آموزش دیده
habituated
مشروط
trained
شکسته در
conditioned
آشنا شد
منضبط
acquainted
داده شده
disciplined
در عادت
تحصیل کرده
عادت نمی کند
schooled
آشنا
wont
عادت داشتن
آماده شده
یاد گرفت
prepared
سفت شد
learned
آماده شده است
toughened
حساسیت زدایی شده ایالات متحده
made ready
desensitizedUS
unaccustomed
غیرعادی
unfamiliar
نا آشنا
unused to
استفاده نشده به
جدید
unacquainted
ناآشنا
unversed
بی سواد
unused
استفاده نشده
averse
بیزاری
not prepared
آماده نشده است
بلد نیست
بدون دانش پیشین خاصی
uninitiated
ناآگاه
unconversant
ناخواسته
unwonted
بی میلی
disinclined
عادت نداشتن
disaccustomed
بی چاشنی
unseasoned
تمرین نشده
unpracticed
