appraising
appraising - ارزیابی
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل از ارزیابی
بررسی کسی یا چیزی به منظور قضاوت در مورد کیفیت، موفقیت یا نیازهای او
قضاوت در مورد مقدار پولی که ممکن است چیزی به فروش برسد
در پایان هر تمرین آموزشی، از معلمان کارآموز خواسته می شود تا عملکرد خود را ارزیابی کنند.
مددکاران اجتماعی با همکاری سایر متخصصان نیازهای فرد را ارزیابی خواهند کرد.
او با خونسردی وضعیت را ارزیابی کرد و تصمیم گرفت که کدام فرد به احتمال زیاد موفق خواهد شد.
این انگشتر 40000 دلار ارزیابی شد.
assessing
ارزیابی
evaluating
ارزیابی کردن
رتبه بندی
estimating
تخمین زدن
calculating
محاسبه کردن
valuing
ارزش گذاری
judging
قضاوت کردن
gaugingUK
gaugingUK
gagingUS
gagingUS
figuring
رقم زدن
checking
چک کردن
sizing
اندازه گیری
guesstimating
حدس زدن
examining
معاینه کردن
surveying
نقشه برداری
assaying
سنجش
تنظیمات
pegging
میخکوب کردن
reviewing
در حال بررسی
valuating
با توجه به
considering
خواندن
قیمت گذاری
pricing
چشم دوختن
adjudging
چشم
eyeing
در حال بازرسی
eying
پس گرفتن
inspecting
حسابرسی
recceing
فکر کردن
auditing
deeming
sizing up
ignorance
جهل
neglect
بی توجهی
