bargain basement

base info - اطلاعات اولیه

bargain basement - زیرزمین معامله

N/A - N/A

ˌbɑːr.ɡɪn ˈbeɪs.mənt

UK :

ˌbɑː.ɡɪn ˈbeɪs.mənt

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bargain basement] در گوگل
description - توضیح
  • an underground room in a shop where things are sold at reduced prices


    یک اتاق زیرزمینی در یک مغازه که در آن چیزها با قیمت های پایین فروخته می شود

  • (of prices) extremely low or (of products) of low quality


    (از قیمت ها) بسیار کم، یا (از محصولات) با کیفیت پایین

  • a store or a part of a store often underground, where things are sold at reduced prices


    یک فروشگاه یا بخشی از یک فروشگاه، اغلب زیرزمینی، که در آن چیزها با قیمت های پایین به فروش می رسد

  • having a very low price or value


    داشتن قیمت یا ارزش بسیار پایین

example - مثال
  • Jonathan manages to buy all his clothes at bargain-basement prices (= very cheaply).


    جاناتان موفق می شود تمام لباس هایش را به قیمت های زیرزمینی (= بسیار ارزان) بخرد.

  • Farmers bought up the land at bargain-basement prices.


    کشاورزان زمین را به قیمت های زیرزمینی خریدند.

  • The book had been a terrible flop, and you could buy it for $5 in any bargain basement.


    کتاب شکست وحشتناکی بود، و می‌توانستید آن را با 5 دلار در هر زیرزمینی بخرید.

  • Act now if you want to buy bargain-basement shares.


    اگر می خواهید سهام زیرزمینی بخرید همین حالا اقدام کنید.

synonyms - مترادف

  • ارزان

  • bargain


    چانه زدن


  • فروش

  • cut-rate


    کاهش نرخ

  • low-priced


    با قیمت پایین

  • cut-price


    کاهش قیمت

  • rock-bottom


    ته سنگ

  • reduced-price


    معامله زیرزمین

  • bargain-basement


    هدیه دادن

  • inexpensive


    کم

  • giveaway


    بودجه

  • low


    مقرون به صرفه


  • رقابتی

  • affordable


    در حد متوسط


  • کاهش

  • economical


    قیمت پایین


  • معقول

  • reduced


    معامله گر

  • low-price


    صرفه جو


  • تخفیف داده شده است

  • bargainous


    اقتصاد

  • thrifty


    بریده بریده شد

  • discounted


    بی هزینه


  • اقتصادی

  • slashed


    فروتن

  • uncostly


    عزیزم


  • تیز


  • undear


  • keen


  • cost-effective


antonyms - متضاد
  • superior


    برتر

  • exceptional


    استثنایی

  • top


    بالا


  • عالی


  • خوب


  • برجسته

  • outstanding


    حق بیمه

  • premium


    درخشان


  • بی عیب و نقص

  • impeccable


    پر شور

  • sensational


    فوق العاده

  • sublime


    بهترین

  • superb


    بهتر

  • terrific


    نخبه


  • نمونه


  • خارق العاده


  • شگفت آور

  • exemplary


    درجه یک


  • بزرگ

  • fabulous


    درجه بالا

  • fantastic


    باور نکردنی

  • first-rate


    باشکوه


  • قابل توجه


  • صدا

  • high-grade


    دیدنی و جذاب - تماشایی


  • magnificent




  • spectacular



لغت پیشنهادی

burnout

لغت پیشنهادی

buffered

لغت پیشنهادی

breastplate