burnout
burnout - سوختن
noun - اسم
UK :
US :
احساس خستگی همیشه به دلیل اینکه بیش از حد سخت کار کرده اید
زمانی که یک موشک یا جت تمام سوخت خود را به پایان رسانده و کار خود را متوقف می کند
احساس خستگی مفرط و کمبود انرژی ناشی از کار زیاد
when people stop doing something because they are tired of doing it or feel they have been asked to do it too much
زمانی که افراد از انجام کاری دست می کشند زیرا از انجام آن خسته شده اند یا احساس می کنند بیش از حد از آنها خواسته شده است که آن کار را انجام دهند
the state of having no energy or enthusiasm because of working too hard or someone who shows the effects of this state
حالت نداشتن انرژی یا اشتیاق به دلیل کار زیاد، یا کسی که اثرات این حالت را نشان می دهد.
خستگی مفرط یا احساس ناتوانی در کار، ناشی از کار بیش از حد
آنها همچنین می توانند از فرسودگی شغلی رنج ببرند.
Young boys recruited at an early age by soccer clubs often suffer from burnout before they're out of their teens.
پسران جوانی که در سنین پایین توسط باشگاههای فوتبال به خدمت گرفته میشوند، اغلب قبل از اتمام دوران نوجوانی از فرسودگی شغلی رنج میبرند.
پرستاران این واحدها میزان فرسودگی شغلی بالایی دارند.
نظرسنجی سیاسی کار بسیار دشواری است و میزان فرسودگی شغلی بالاست.
من این داستان را برای نشان دادن میزان فرسودگی شدید میگویم.
Living constantly in a nightmare frequently leads to severe burnout.
زندگی مداوم در یک کابوس اغلب منجر به فرسودگی شدید می شود.
ما دریافته ایم که فرسودگی شغلی و بیماری در بین کسانی که کمک دریافت نمی کنند بسیار بیشتر است.
درامر مانند یک راک اند رول فرسوده وارد شد.
ساعات کاری طولانی و غیرقابل پیش بینی منجر به فرسودگی و ناامیدی شده است.
fatigue
خستگی
exhaustion
فرسودگی
weariness
سستی
tiredness
سقوط - فروپاشی
lassitude
سجده
شکستن
prostration
درهم شکستن
frazzle
فشار
breakdown
تنش
سلامت ضعیف
انرژی
ناتوانی
enervation
بی حالی
debility
خستگی بیش از حد
lethargy
کسالت
sluggishness
خواب آلودگی
listlessness
ضعف
overtiredness
نژاد
languor
کمبود انرژی
drowsiness
اخم
feebleness
غش
strain
اینرسی
سنگینی
torpor
بی جانی
faintness
somnolence
sleepiness
inertia
weakness
heaviness
lifelessness
rejuvenation
جوان سازی
refreshment
طراوت
revitalization
احیاء
regeneration
بازسازی
reinvigoration
تجدید قوا
بهبود
envigorationUK
EnvigorationUK
invigorationUS
تقویت ایالات متحده
rejuvenescence
خوشبو کردن
freshening
شارژ مجدد
recharging
زندگی جدید
انرژی
vigourUK
vigourUK
vigorUS
vigorUS
سرزندگی
liveliness
استحکام - قدرت
توانایی
سلامتی
پاشو و برو
vitality
خنکی
get-up-and-go
خوب
freshness
شوق و شور
welly
استقامت
zest
غیرت
renewal
راندن
stamina
آمادگی
zeal
مرمت
تجدید حیات
readiness
restoration
resurgence