brigand

base info - اطلاعات اولیه

brigand - سارق

noun - اسم

/ˈbrɪɡənd/

UK :

/ˈbrɪɡənd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brigand] در گوگل
description - توضیح
  • a thief, especially one of a group that attacks people in mountains or forests


    دزد، به ویژه یکی از گروهی که به مردم در کوه ها یا جنگل ها حمله می کند

  • a thief with a weapon especially one of a group living in the countryside and stealing from people travelling through the area


    دزد با سلاح مخصوصاً یکی از گروهی که در روستا زندگی می کند و از افرادی که در آن منطقه تردد می کنند سرقت می کند.

  • At the worst possible moment a brigand named Babbitt raided the shore of Philadelphia from a commandeered ship.


    در بدترین لحظه ممکن، دزدی به نام بابیت از یک کشتی فرمانده به ساحل فیلادلفیا یورش برد.

  • You're a brigand, a throw-back to the Dark Ages.


    شما یک تبهکار هستید، یک بازگشت به دوران تاریکی.

  • There was a vaguely medieval theme: knights and ladies, fools and brigands.


    یک موضوع قرون وسطایی مبهم وجود داشت: شوالیه ها و خانم ها، احمق ها و دزدان.

  • Let me tell you what really bothers me about that brigand more than his plagiarizing.


    اجازه دهید به شما بگویم که واقعاً چه چیزی در مورد آن دزد من را بیشتر از سرقت ادبی او آزار می دهد.


  • و سارقان در اطراف حرکت می کنند، هرگز برای مدت طولانی در یک مکان نمی مانند.

  • When the envoys complained to the emperor, he dispatched an army to deal with these brigands.


    هنگامی که فرستادگان به شاهنشاه شکایت کردند، او لشکری ​​را برای مقابله با این دزدان اعزام کرد.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • bandit


    راهزن

  • robber


    سارق

  • plunderer


    غارتگر

  • outlaw


    قانون شکن

  • raider


    مهاجم

  • pirate


    دزد دریایی

  • desperado


    ناامید


  • جنایی

  • marauder


    بزرگراه

  • highwayman


    دزد

  • thief


    اراذل و اوباش

  • pillager


    گانگستر

  • thug


    روفی

  • gangster


    رایگان بوتر

  • ruffian


    پاپوش

  • freebooter


    کلاه بردار

  • footpad


    جنایتکار

  • lawbreaker


    داکویت

  • hoodlum


    mosstrooper

  • felon


    کاتران

  • dacoit


    نگهدارنده

  • mosstrooper


    غول پیکر

  • cateran


    کورسی

  • reaver


    خم کردن

  • holdupper


    ویرانگر

  • looter


  • buccaneer


  • corsair


  • crook


  • mugger


  • ravager


antonyms - متضاد
  • law


    قانون


  • پلیس

لغت پیشنهادی

reeve

لغت پیشنهادی

existential

لغت پیشنهادی

ape