brownout

base info - اطلاعات اولیه

brownout - فرسودگی

noun - اسم

/ˈbraʊnaʊt/

UK :

/ˈbraʊnaʊt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brownout] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Blackouts and brownouts are already shutting down factories in the region.


    خاموشی و خاموشی در حال حاضر کارخانه ها را در منطقه تعطیل می کند.

  • Peak usage periods, such as extreme cold weather have been known to spark brownouts.


    دوره های اوج استفاده، مانند آب و هوای سرد شدید، به عنوان جرقه قهوه ای شناخته شده است.

  • The cafe was without lights because of a brownout.


    کافه به دلیل قهوه ای شدن بدون چراغ بود.

  • Maryland faces potential brownouts within five years unless it builds new power plants.


    مریلند در عرض پنج سال با فرسودگی بالقوه مواجه خواهد شد مگر اینکه نیروگاه های جدیدی بسازد.

synonyms - مترادف
  • grayout


    خاکستری

  • greyout


    خاکستری رنگ

antonyms - متضاد
  • uptime


    زمان کار

لغت پیشنهادی

adduct

لغت پیشنهادی

bobbed

لغت پیشنهادی

kings