easel

base info - اطلاعات اولیه

easel - سه پایه

noun - اسم

/ˈiːzl/

UK :

/ˈiːzl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [easel] در گوگل
description - توضیح

  • یک قاب چوبی که هنگام رنگ آمیزی یک تابلو روی آن می گذارید


  • یک قاب چوبی، معمولاً با پاها، که یک عکس را نگه می‌دارد، به خصوص قاب‌هایی که هنرمند در حال نقاشی یا کشیدن آن است


  • یک قاب، معمولا با سه پایه، که یک عکس را نگه می دارد، به ویژه. یکی که یک هنرمند در حال نقاشی یا طراحی است

  • He was seated at an easel.


    او در سه پایه ای نشسته بود.

  • A cup stand consists of an easel to display the saucer of the cup sitting before it.


    پایه فنجانی شامل یک سه پایه برای نمایش نعلبکی فنجانی است که جلوی آن نشسته است.

  • In one dim corner of the little box he thought he could see an easel, and a tiny unmade bed.


    در گوشه‌ای از جعبه کوچک، او فکر می‌کرد که می‌تواند یک سه‌پایه و یک تخت کوچک و بدون مرتب را ببیند.

  • Margarett got the children to paint and in the ease of the country even Shaw set up an easel.


    مارگارت بچه‌ها را مجبور به نقاشی کرد، و در آسایش کشور حتی شاو یک سه‌پایه راه‌اندازی کرد.

  • The conference room was composed of a large 11-shaped table with chairs, several flip chart easels, and a coffee pot.


    اتاق کنفرانس از یک میز بزرگ 11 شکلی با صندلی، چندین سه پایه فلیپ چارت و یک قهوه جوش تشکیل شده بود.

  • Paul Collins uses various brushes, portable easels and aluminum frames to keep his canvas stretched.


    پل کالینز از برس های مختلف، سه پایه های قابل حمل و قاب های آلومینیومی برای کشیده نگه داشتن بوم نقاشی خود استفاده می کند.

  • The maps were in rolls on an architect's easel in the corner of the office.


    نقشه ها به صورت رول روی سه پایه یک معمار در گوشه دفتر بود.

  • The painting on the easel is a portrait.


    نقاشی روی سه پایه پرتره است.

example - مثال
synonyms - مترادف

  • ایستادن


  • حمایت کردن

  • tripod


    سه پایه


  • قاب


  • کوه

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

boats

لغت پیشنهادی

affording

لغت پیشنهادی

alma mater