arraignment
arraignment - محاکمه
noun - اسم
UK :
US :
او برای محاکمه به اتهام فرار مالیاتی به دادگاه هدایت شد.
هنوز تاریخی برای محاکمه او تعیین نشده است.
او دیشب در بازداشت بود و منتظر محاکمه بود.
محاکمه آنها یک ماه به تعویق افتاد در حالی که این افراد وکیل خود را حفظ کردند.
accusation
اتهام
شارژ
denunciation
محکوم کردن
impeachment
استیضاح
indictment
اعلام جرم
prosecution
پیگرد قانونی
citation
نقل قول
شکایت
inculpation
تلقین
plaint
احضار می کند
summons
آزمایش
گوشت گاو
beef
جرم انگاری
incrimination
لایحه کیفرخواست
اقدام قانونی
روند قانونی
نسبت دادن
imputation
ادعا
allegation
سرزنش کردن
انتقاد
attribution
اتهام زنی
censure
مطالبه
recrimination
گریه کردن
ادم رپ
insinuation
کت و شلوار
gripe
تایید
bum rap
توهین
assertion
asseveration
slur
acquittal
تبرئه
exculpation
ستایش
praise
تعریف و تمجید
exoneration
عفو
compliment
چاپلوسی
absolution
تصویب
commendation
تحریم
flattery
ترخیص کالا از گمرک
آزاد کردن
تخلیه
pardon
رهایی
clearance
توصیه
freeing
مهلت دادن
discharge
رحم
دفاع بریتانیا
دفاع آمریکا
reprieve
حمایت کردن
clemency
رحمت
defenceUK
حواله
defenseUS
بهانه
تایید
mercy
تاییدیه
amnesty
نقل قول
remittal
بخشش
excuse
بهبودی
endorsement
ستایش ها
indorsement
citation
forgiveness
remission
plaudits