bitch

base info - اطلاعات اولیه

bitch - عوضی

noun - اسم

/bɪtʃ/

UK :

/bɪtʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bitch] در گوگل
description - توضیح

  • یک سگ ماده

  • an insulting word for a woman that you dislike or think is unpleasant – also used humorously between friends


    یک کلمه توهین آمیز برای زنی که دوست ندارید یا فکر می کنید ناخوشایند است - همچنین به صورت طنز بین دوستان استفاده می شود

  • something that causes problems or difficulties


    چیزی که باعث مشکلات یا مشکلات می شود

  • to make unpleasant remarks about someone


    اظهارات ناخوشایند در مورد کسی

  • to complain continuously


    شکایت مداوم


  • کلمه ای توهین آمیز برای زنی که ناخوشایند یا نامهربان تلقی می شود

  • an offensive word for a woman who is considered to be unpleasant or unkind


    چیزی که باعث مشکلات یا مشکلات می شود یا ناخوشایند است

  • something that causes difficulties or problems, or that is unpleasant


    عمل شکایت یا صحبت ناخوشایند در مورد افراد

  • the act of complaining or talking unkindly about people


    یک کلمه توهین آمیز برای کسی که هر کاری را که شما به او بگویید انجام می دهد زیرا شما کنترل کاملی بر آنها دارید


  • شکایت کردن و اظهارات ناپسند در مورد کسی یا چیزی


  • N/A

example - مثال
  • a greyhound bitch


    یک عوضی تازی

  • Life's a bitch.


    زندگی عوضی است

  • We've been having a bitch about our boss.


    ما در مورد رئیسمان یک عوضی داشتیم.

  • I've had a bitch of a week at work.


    من یک هفته را سر کار داشتم.

  • Most of us enjoy having a good bitch from time to time.


    اکثر ما از داشتن یک عوضی خوب هر از گاهی لذت می بریم.

  • She's always bitching about Tanya.


    او همیشه تانیا را عوضی می کند.

synonyms - مترادف

  • شكايت كردن

  • gripe


    گریه کردن

  • grouse


    باقرقره

  • grumble


    غر زدن

  • moan


    ناله

  • whine


    ناله کردن

  • whinge


    شلاق زدن

  • grizzle


    گریزل

  • grouch


    غرغر کردن

  • nag


    نق زدن

  • yammer


    یامر

  • bleat


    نفخ

  • carp


    کپور

  • criticiseUK


    انتقاد از انگلستان

  • criticizeUS


    انتقاد از ایالات متحده

  • fuss


    سر و صدا

  • grump


    جیغ زدن

  • squawk


    گوشت گاو

  • squeal


    شکم درد

  • wail


    caterwaul

  • beef


    بدخیم

  • bellyache


    زباله

  • caterwaul


    تهمت زدن

  • holler


    اسنایپ

  • malign


    بد دهن

  • rubbish


    خرچنگ

  • slander


  • snipe


  • whimper


  • badmouth


  • crab


antonyms - متضاد
  • rave


    دیوانه

  • crow


    کلاغ

  • delight


    لذت بسیار

  • extol


    ستایش کردن

  • acclaim


    تحسین

  • effuse


    تراوش کردن

  • enthuse


    مشتاق

  • ballyhoo


    بالیهو

  • fuss


    سر و صدا

  • gush


    فوران

  • compliment


    تعریف و تمجید

  • rhapsodiseUK


    rhapsodiseUK

  • rhapsodizeUS


    rhapsodizeUS

  • laud


    ستایش

  • rejoice


    شادی کردن

  • panegyrize


    پانیزه کردن

  • praise


    خوشحال شود

  • be delighted


    هیجان زده باش

  • be excited


    مشتاق در مورد

  • enthuse about


    مشتاق شدن

  • enthuse over


    فوران در مورد

  • gush about


    فوران کنید

  • gush over


    با اشتیاق تمجید کنید

  • praise enthusiastically


    راپسودی کردن

  • rhapsodize over


    عصبانی شدن


  • در مورد وحشی بودن


  • ادامه دهید


  • ابراز خوشحالی

  • express delight over


    همه جا افتادن


  • ادامه بده


لغت پیشنهادی

tabulated

لغت پیشنهادی

telescopic

لغت پیشنهادی

robinson