bronze
bronze - برنز
noun - اسم
UK :
US :
فلزی سخت که مخلوطی از مس و قلع است
رنگ قهوه ای مایل به قرمز تیره برنز
اثر هنری مانند مجسمه (=نمونه یک شخص)، ساخته شده از برنز
a bronze medal
یک مدال برنز
made of bronze
ساخته شده از برنز
دارای رنگ قهوه ای مایل به قرمز تیره برنز است
یک فلز قهوه ای رنگ ساخته شده از مس و قلع
رنگ نارنجی مایل به قهوه ای تیره، مانند فلز برنز
مجسمه (= شیء بزرگ هنری) از مفرغ
یک قطعه کوچک و گرد برنز که به فردی که در یک مسابقه سوم شود داده می شود
رنگ نارنجی مایل به قهوه ای تیره مانند فلز برنز
فلز سخت و قهوه ای روشن ساخته شده از مس و قلع یا مجسمه ای ساخته شده از این فلز
Excellent plates show every conceivable aspect from his stamp to gilt bronzes and immaculate carving.
صفحات عالی هر جنبه قابل تصوری را از مهر او گرفته تا برنزهای طلایی و کنده کاری بی عیب و نقص نشان می دهد.
بدنها به شکل جدیدترین برنزهای جورج سگال، جنیس را در این ماه و بیشتر ماههای آینده پر میکنند.
این قالبها معمولاً از برنز یا فولاد ساخته میشدند و طرح را به صورت خاتمکاری داشتند.
موجودات، مردان و زنان و اشیاء برنزی و مرمری، همان هوایی را تنفس می کنند که ما تنفس می کنیم.
The dining room is small and efficient with walls of polished bronze, mirrors, and tiny paintings of impressionist landscapes.
اتاق ناهارخوری کوچک و کارآمد است، با دیوارهایی از برنز صیقلی، آینهها و نقاشیهای کوچک مناظر امپرسیونیستی.
روش های قدیمی تولید فلزاتی مانند نقره، برنز و آهن شامل استفاده از سرب بود.
البته بعداً تعداد بیشتری از این برنزهای غیر رسمی در گردش بود.
a bronze statue
یک مجسمه برنزی
این مجسمه از برنز ریختهگری شد.
او عمدتاً در برنز کار می کند.
a fine collection of bronzes
مجموعه ای زیبا از برنز
او در پرش طول برنز گرفت.
ناقوس های کلیسا از برنز ساخته شده اند.
او در پرش ارتفاع برنز گرفت.
entity
وجود، موجودیت