definable

base info - اطلاعات اولیه

definable - قابل تعریف

adjective - صفت

/dɪˈfaɪnəbl/

UK :

/dɪˈfaɪnəbl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [definable] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Neither of those terms is easily definable.


    هیچ یک از این اصطلاحات به راحتی قابل تعریف نیستند.

  • There is no clearly definable ‘black community’ in the town.


    هیچ «جامعه سیاه پوست» به وضوح قابل تعریفی در شهر وجود ندارد.

  • definable rules of grammar/syntax


    قواعد قابل تعریف گرامر/ نحو

  • Your office must be a clearly definable space in which no personal activities take place.


    دفتر شما باید یک فضای کاملاً قابل تعریف باشد که هیچ فعالیت شخصی در آن انجام نمی شود.

  • For every definable term in international law there are clear cases and more complicated cases.


    برای هر اصطلاح قابل تعریف در حقوق بین الملل موارد واضح و موارد پیچیده تر وجود دارد.

  • The Book Talker has eight hundred and forty-six definable phrases.


    کتاب سخنور هشتصد و چهل و شش عبارت قابل تعریف دارد.

synonyms - مترادف
  • definite


    قطعی


  • خاص


  • آشکار

  • determinable


    قابل تعیین

  • ascertainable


    قابل تشخیص

  • describable


    قابل توصیف

  • known


    شناخته شده

  • perceptible


    قابل درک

  • clear-cut


    صریح


  • دقیق

  • explicable


    قابل توضیح


  • واضح

  • precise


antonyms - متضاد
  • indefinable


    غیر قابل تعریف

  • undefinable


لغت پیشنهادی

asshole

لغت پیشنهادی

slight

لغت پیشنهادی

conn