sensitively

base info - اطلاعات اولیه

sensitively - با حساسیت

adverb - قید

/ˈsensətɪvli/

UK :

/ˈsensətɪvli/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sensitively] در گوگل
description - توضیح
  • in a careful way to avoid upsetting people


    به روشی دقیق برای جلوگیری از ناراحتی مردم


  • به گونه ای که به شما نشان می دهد شخصیتی در یک نمایشنامه، داستان و غیره یا احساسات موجود در یک قطعه موسیقی را درک می کنید

  • in a way that reacts quickly to small changes or easily records small changes


    به گونه ای که به تغییرات کوچک به سرعت واکنش نشان می دهد یا تغییرات کوچک را به راحتی ثبت می کند

  • in a way that involves becoming upset or angry easily


    به گونه ای که به راحتی ناراحت یا عصبانی می شود

  • in a way that shows awareness and understanding of other people's feelings and needs


    به گونه ای که نشان دهنده آگاهی و درک احساسات و نیازهای دیگران باشد

example - مثال
  • People who report assault need to know they will be treated sensitively.


    افرادی که گزارش تجاوز می دهند باید بدانند که با آنها برخورد حساسی خواهد شد.

  • She worried that she might have reacted too sensitively.


    او نگران بود که ممکن است بیش از حد حساس واکنش نشان داده باشد.

  • She handled the matter sensitively.


    او با حساسیت به موضوع رسیدگی کرد.

  • He writes sensitively.


    با حساسیت می نویسد.

  • This is a very delicate situation and it needs to be handled sensitively.


    این وضعیت بسیار حساس است و باید با حساسیت برخورد شود.

  • The solo was played very sensitively by the viola player.


    تکنوازی توسط نوازنده ویولا بسیار حساس اجرا شد.

  • It was beautifully written and sensitively directed.


    زیبا نوشته شده بود و با حساسیت کارگردانی شده بود.

  • Muscles respond sensitively to minute amounts of this electric current.


    ماهیچه ها به مقدار بسیار کمی از این جریان الکتریکی واکنش حساسی نشان می دهند.

  • Maybe I'm reacting too sensitively.


    شاید من بیش از حد حساس واکنش نشان می دهم.

  • How can I say this sensitively?


    چگونه می توانم این را با حساسیت بگویم؟

synonyms - مترادف
  • delicately


    با ظرافت

  • tactfully


    با درایت


  • با دقت

  • deftly


    ماهرانه

  • cautiously


    بااحتیاط، محتاطانه


  • دقیقا

  • fastidiously


    سختگیرانه

  • diplomatically


    دیپلماتیک

  • thoughtfully


    متفکرانه

  • considerately


    با ملاحظه

  • judiciously


    عاقلانه

  • prudently


    با احتیاط

  • skilfully


    به طرز ماهرانه ای

  • skillfully


    احتیاط

  • discreetly


    از نظر سیاسی


  • محاسباتی

  • calculatingly


    به طور ظریف

  • subtly


    زیرکانه

  • shrewdly


    به دقت

  • discerningly


    مودبانه

  • warily


    با ذکاوت

  • politely


    با فریبکاری

  • courteously


    با احترام

  • savvily


    دلسوزانه

  • guilefully


    با مراقبت

  • respectfully


  • circumspectly


  • sympathetically


  • cannily


  • heedfully


  • guardedly


antonyms - متضاد
  • insensitively


    بی احساس

  • numbly


    بی حس

  • unfeelingly


    به سختی

  • toughly


    بی تفاوت

  • indifferently


    بدون ادراک

  • unperceptively


    بی عاطفه

  • heartlessly


    به طرز بی حوصله ای

  • impassively


    بی توجه

  • uncaringly


    با سنگدلی

  • callously


    به ندرت


  • بی معنی

  • senselessly


    انعطاف پذیر

  • resiliently


    ناخودآگاه

  • unconsciously


    قوی

  • robustly


    به صورت مقاوم

  • resistantly


    بطور نامحسوس

  • imperceptively


    ناشیانه

  • clumsily


    ناآگاهانه

  • unawarely


    با آرامش

  • calmly


    غیر دلسوزانه

  • unsympathetically


    استواری

  • stoically


    به شدت

  • ignorantly


    آزادانه


  • loosely


لغت پیشنهادی

stacking

لغت پیشنهادی

blasting

لغت پیشنهادی

liken