alternately
alternately - متناوب
adverb - قید
UK :
US :
به طور متناوب احساس گرما و سرما می کرد.
فیلم به طور متناوب افسرده کننده و سرگرم کننده است.
در طول نمایش او به طور متناوب توسط یک پیانو و یک گیتار همراهی می شود.
یا
alternatively
متناوبا، از سوی دیگر
conversely
متقابلا
در غیر این صورت
بجای
و یا به جای
as an alternative
به عنوان جایگزین
به عنوان یک جایگزین
از سوی دیگر
به عنوان گزینه دیگر
اگر نه
یا چیز دیگر
به عنوان یک انتخاب
از طریق جایگزین
از طریق یک جایگزین
آن روی سکه
by way of an alternative
که گفت
در مقابل
that said
سپس دوباره
در فکر دوم
در مورد افکار دوم
روی دیگر سکه
به جای
ترجیحا
در اولویت
preferably
دیگر
سپس
در شرایط مختلف
یا بعد
unwillingly
ناخواسته
reluctantly
با اکراه
grudgingly
با بغض
involuntarily
به طور غیر ارادی
protestingly
با اعتراض
forcibly
به زور
obstinately
سرسختانه
refractorily
به صورت نسوز
resentfully
با رنجش
stubbornly
با یکدندگی؛ لجوجانه