babble

base info - اطلاعات اولیه

babble - غرغر کردن

noun - اسم

/ˈbæbl/

UK :

/ˈbæbl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [babble] در گوگل
description - توضیح

  • سریع صحبت کردن به روشی که درک آن دشوار است یا احمقانه به نظر می رسد

  • to make a sound like water moving over stones


    برای ایجاد صدایی مانند حرکت آب روی سنگ ها

  • the confused sound of many people talking at the same time


    صدای گیج کننده بسیاری از مردم که همزمان صحبت می کنند

  • a sound like water moving over stones


    صدایی مانند حرکت آب روی سنگ ها

  • to talk or say something in a quick confused, excited, or silly way


    صحبت کردن یا گفتن چیزی به شیوه ای سریع، گیج، هیجان زده یا احمقانه

  • (of a stream) to make the low continuous noise of water flowing over stones


    (از یک نهر) برای ایجاد صدای کم و مداوم آب که روی سنگ ها جاری می شود

  • a continuous low or confused sound especially the sound of several people talking


    صدای کم یا گیج مداوم، به ویژه صدای صحبت کردن چند نفر

  • to speak quickly in a confused, excited, or foolish way


    سریع، گیج، هیجان زده یا احمقانه صحبت کردن


  • صحبت یا گفتاری که معنی ندارد

  • Babble also means a low continuous sound


    Babble همچنین به معنای صدای کم و پیوسته است

  • Don't pay any attention to her - she's just babbling.


    هیچ توجهی به او نکنید - او فقط غرغر می کند.

  • He was running around babbling about someone named Tulkeke.


    او در حال دویدن در مورد کسی به نام تولککه بود.

  • I always thought he was simply babbling, but suddenly he got up and went.


    من همیشه فکر می کردم که او به سادگی غر می زند، اما ناگهان بلند شد و رفت.

  • Victoria babbled like a brook, chasing motes in the sunbeams.


    ویکتوریا مانند جوی آب غوغا می کرد و در پرتوهای خورشید به تعقیب خال ها می رفت.

  • He babbled on and on until everyone had left the room.


    او تا زمانی که همه از اتاق خارج شدند، غرغر می کرد.

  • Rump steak, his mind was babbling, rump steak.


    رمپ استیک، ذهنش غوغا می کرد، گوشت استیک.

  • I blurted and babbled something and neatly slipped into the make-up shop.


    من چیزی را غرغر کردم و زمزمه کردم و به زیبایی وارد مغازه لوازم آرایش شدم.

example - مثال
  • a babble of voices


    غوغایی از صداها

  • I can't listen to his constant babble.


    نمی توانم به حرف های همیشگی او گوش کنم.

  • The children babbled excitedly among themselves.


    بچه ها با هیجان در بین خود غرغر می کردند.

  • She was babbling something about her ring being stolen.


    او در مورد دزدیده شدن حلقه اش حرف می زد.

  • They rested a while by a babbling brook.


    آنها کمی در کنار یک جویبار غوغا کردند.

  • I could hear the babble of voices in the next room.


    می‌توانستم صدای غوغاهای اتاق بغلی را بشنوم.

  • She was babbling on about a robbery.


    او در مورد دزدی حرف می زد.

  • The baby’s babble would soon turn into language.


    غرغر کردن کودک به زودی به زبان تبدیل می شود.

  • It was hard to talk over the babble of voices in the room.


    صحبت کردن در مورد صدای غوغا در اتاق سخت بود.

synonyms - مترادف
  • gabble


    غرغر کردن

  • prattle


    حرف زدن

  • drivel


    راندن

  • gibberish


    بیهودگی

  • jabber


    جبر

  • chatter


    پچ پچ

  • blabber


    یاوه گو

  • blather


    ناله

  • blether


    بلدر

  • burble


    حفاری

  • gab


    گاب

  • prating


    تمرین کردن

  • rambling


    سر و صدا کردن

  • twaddle


    غوغا کردن

  • gibber


    ژولیدن

  • gibbering


    مزخرف

  • nonsense


    شلختگی

  • slobber


    وافل

  • waffle


    پژمرده

  • wittering


    هیاهو

  • yabbering


    ابراکادابرا

  • abracadabra


    چانت زنی

  • chuntering


    پرخاشگری

  • jabbering


    غافلگیر کننده

  • jabberwocky


    ناتر

  • natter


    تواتل

  • twattle


    قایق

  • yak


    اصطلاحات تخصصی

  • blubbering


    زمزمه کردن

  • jargon


  • murmur


antonyms - متضاد
  • diction


    دیکشنری

  • articulation


    مفصل بندی

  • enunciation


    اعلام

  • annunciation


    اعلامیه

  • pronunciation


    تلفظ

لغت پیشنهادی

anglophile

لغت پیشنهادی

spectrum

لغت پیشنهادی

endowment