babyish
babyish - بچه گانه - کودک مانند
adjective - صفت
UK :
US :
مانند یک نوزاد، یا مناسب برای نوزاد
فقط برای نوزاد مناسب است
فقط برای یک نوزاد یا معمولی یک نوزاد مناسب است
من خودم متوجه این موضوع نشدم، اما با نگاه کردن به مردم در مدرسه فکر می کنید چقدر بچه گانه است.
اینها به چهره ای که در غیر این صورت ممکن بود بچه گانه بود، یک بازیگر خسته کننده در جهان به او بدهند.
They were all turning 4 and they saw drooling as a babyish behavior something they were proud to be leaving behind.
همه آنها 4 ساله شده بودند و آب دهان را یک رفتار بچه گانه می دانستند، چیزی که به ترک آن افتخار می کردند.
حالا او نه ساله است، فکر میکند اسباببازیها کودکانه هستند و کامپیوتر میخواهد.
بچه های بزرگتر اسباب بازی ها را خیلی بچه گانه می دانستند.
آیا آن اسباب بازی ها برای او کمی بچه گانه نیستند؟
babyish behavior
رفتار بچه گانه
infantile
نوزادی
عزیزم
childish
کودکانه
childlike
جوان
نوزاد
پسرانه
boyish
نابالغ
immature
قبل از بلوغ
prepubescent
زیر سن
pubescent
مناقصه
underage
بهاری
tender
نوجوان
vernal
دخترانه
youthful
جوانه زدن
juvenile
سبز
صدا زدن
teenage
تازه چهره
teenaged
مقدار کمی
girlish
نان و کره
توسعه نیافته
budding
در حال رشد
بی تجربه
callow
نوپا
fresh-faced
bread-and-butter
youngish
undeveloped
inexperienced
fledgling
mature
بالغ
grown-up
بزرگ شده
سن
به طور کامل رشد کرده
full-grown
تمام عیار
fully-grown
بالغ شده است
fully grown
مردانه
fully-fledged
بزرگسال مانند
matured
قدیمی
manly
مسن
adultlike
مسن تر
ارشد
غیر سنی
older
سالخورده
هفت ساله
nonagenarian
گریزل کرد
senile
سالمندی
septuagenarian
سرگردانی
grizzled
هشت ساله
geriatric
پیری انگلستان
doddering
صد ساله
octogenarian
هوس انگیز
ageingUK
پیر
centenarian
کهن
hoary
کهنه سرباز
senescent
فرسوده
ارجمند
سالخوردگی ایالات متحده
decrepit
venerable
agingUS