beekeeper

base info - اطلاعات اولیه

beekeeper - زنبوردار

noun - اسم

/ˈbiːkiːpər/

UK :

/ˈbiːkiːpə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [beekeeper] در گوگل
description - توضیح
  • someone who owns or takes care of bees


    کسی که زنبورها را در اختیار دارد یا از آنها مراقبت می کند


  • کسی که زنبورها را برای تولید عسل نگه می دارد

  • All beekeepers have been urged to inspect their hives and report suspected outbreaks.


    از همه زنبورداران خواسته شده است که کندوهای خود را بازرسی کرده و موارد مشکوک را گزارش کنند.

  • Let Africanized bees do their bit to breed better beekeepers in this country in other words.


    به عبارت دیگر اجازه دهید زنبورهای آفریقایی تلاش خود را برای پرورش زنبورداران بهتر در این کشور انجام دهند.


  • او و زنبورداران همکارش مشکلی دارند و می‌خواهند دنیا از آن مطلع شود.

  • Many beekeepers have been examining their bees carefully for the past few years in efforts to find the mite.


    بسیاری از زنبورداران در چند سال گذشته در تلاش برای یافتن کنه زنبورهای خود را به دقت بررسی کرده اند.

  • Instead call a professional beekeeper to remove the colony.


    در عوض، با یک زنبوردار حرفه ای تماس بگیرید تا کلنی را حذف کند.

  • Meanwhile the pharmaceutical companies exploit the beekeepers, who depend on them to control the mites.


    در همین حال، شرکت های داروسازی از زنبوردارانی که برای کنترل کنه ها به آنها وابسته هستند، بهره برداری می کنند.

  • But he still got his picture of the beekeeper and his busy little bees.


    اما هنوز عکس زنبوردار و زنبورهای کوچک شلوغش را به دست آورده است.

  • Some of the beekeepers could likely use the work too.


    برخی از زنبورداران نیز احتمالاً می توانند از این کار استفاده کنند.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • apiarist


    زنبوردار

  • apiculturist


    beemaster

  • beemaster


    زن زن

  • beemistress


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

bogus

لغت پیشنهادی

strongly

لغت پیشنهادی

specials