bod
bod - بدن
noun - اسم
UK :
US :
یک شخص
someone’s body
بدن کسی
غیر رسمی برای بدن
به نظر می رسد او همچنین می خواهد کوکو شانل دهه نود باشد، بنابراین اعضای مد خیابانی راحت باشند.
او هیکل زیبایی دارد!
به نظر می رسد آنها راه حل ایده آلی برای شروع آن برنزه شدن قبل از تعطیلات در خارج از کشور یا نشان دادن آن اندام تازه خوشرنگ شده باشند.
They seem the ideal solution to starting off that tan before a holiday abroad or showing off that newly honed bod.
برای من مهم نیست که شما با سایر ادارات چه می کنید، اما می بینم که غیرنظامی مورد توجه قرار می گیرد، آیا شما؟
I don't care what you do with the other bods but see that the civilian gets some attention will you?
شخص
شخصی
روح
مرد
شخصیت
موجود
انسان
مرتب سازی
پسر
بودن
بدن
personage
فانی
mortal
مشتری
مهمانی - جشن
چیز
زندگی
نمونه
specimen
کوکی
سر
شیطان
devil
وزن
wight
صورت
عزیزم
شیرینی
cooky
سفت
stiff
پرنده
لخت
slob
اردک
duck
دیده بانی
scout
ماهی
