bookmaker

base info - اطلاعات اولیه

bookmaker - شرط بندی

noun - اسم

/ˈbʊkmeɪkər/

UK :

/ˈbʊkmeɪkə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bookmaker] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که کارش جمع آوری پولی است که مردم می خواهند در نتیجه مسابقه، مسابقه و غیره ریسک کنند و اگر درست حدس بزنند به آنها پول می پردازد.

  • a person who accepts and pays out amounts of money risked on a particular result especially of horse races


    شخصی که مبالغی را می پذیرد و می پردازد که در نتیجه ای خاص به خطر افتاده است، به ویژه مسابقات اسب دوانی

  • a place where bookmakers work


    مکانی که بنگاه‌داران در آن کار می‌کنند

  • Albert's father was a bookmaker and they were partners in the business.


    پدر آلبرت یک کتابفروش بود و آنها در این تجارت شریک بودند.

  • Most experts agree that the Wire Act targets bookmakers, not bettors.


    اکثر کارشناسان موافقند که قانون Wire، شرط‌بندان را هدف قرار می‌دهد، نه شرط‌بندان.

  • The bookmaker told Kalra he had befriended Cronje and was planning to fix the matches scheduled to be held in March.


    این مؤسسه به Kalra گفت که او با کرونیه دوست شده بود و قصد داشت مسابقاتی را که قرار بود در ماه مارس برگزار شود، تعمیر کند.

  • The bookmakers were sending him off at five-to-one.


    شرط‌بندی‌ها او را پنج به یک می‌فرستادند.

  • We've teamed-up with top bookmakers William Hill and the two winners will each have £200 of free bets.


    ما با بنگاه‌های برتر ویلیام هیل همکاری کرده‌ایم و دو برنده هر کدام 200 پوند شرط‌بندی رایگان خواهند داشت.

example - مثال
  • He went down to the bookmaker's/bookie's in Chesterton Road to place a bet on the race.


    او برای شرط بندی در مسابقه به فروشگاه کتاب/کتاب در خیابان چسترتون رفت.

synonyms - مترادف
  • gambler


    قمار باز

  • punter


    منتخب

  • bettor


    شرط بندی

  • speculator


    سفته باز

  • wagerer


    بهتر


  • پیستون

  • plunger


    گیمستر

  • gamester


    پشتیبان

  • backer


    ریسک پذیر

  • risker


    بازیکن


  • استکر

  • staker


    اسپیلر

  • spieler


    رئیس

  • chancer


    کتابدار

  • bookie


    کارت شارپ

  • cardsharp


    شلیک کننده

  • crapshooter


    دایسر

  • dicer


    های رولر

  • highroller


    پیکر

  • risktaker


    غلتک بالا

  • piker


    دونده اعداد

  • risk-taker


    شیل

  • high roller


    ماجراجو

  • numbers runner


    نقطه زدن

  • shill


    فرصت طلب

  • adventurer


    معامله گر

  • punt


    سرمایه گذار

  • opportunist


    شکارچی ثروت

  • trader




antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

proliferated

لغت پیشنهادی

amide

لغت پیشنهادی

bone