built-up

base info - اطلاعات اولیه

built-up - ساخته شده

adjective - صفت

/ˌbɪlt ˈʌp/

UK :

/ˌbɪlt ˈʌp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [built-up] در گوگل
description - توضیح
  • a built-up area has a lot of buildings and not many open spaces


    یک منطقه ساخته شده دارای تعداد زیادی ساختمان است و فضاهای باز زیادی ندارد

  • A built-up area is one where there are a lot of buildings.


    منطقه ساخته شده جایی است که در آن تعداد زیادی ساختمان وجود دارد.

  • Try to see five miles ahead on a country road and at least two to three hundred yards in a built-up area.


    سعی کنید پنج مایل جلوتر در یک جاده روستایی و حداقل دو تا سیصد یارد در یک منطقه ساخته شده را ببینید.

  • In built-up areas, the problem is cars and street lights.


    در مناطق مسکونی، مشکل خودروها و چراغ های خیابان است.

  • On passage and sometimes in winter Water Rails may occur in built-up areas.


    در هنگام عبور و مرور و گاهی در زمستان، آب ریل ممکن است در مناطق ساخته شده رخ دهد.

  • Under normal circumstances barred owls do not frequent built-up areas.


    در شرایط عادی، جغدهای ممنوعه به مناطق ساخته شده مراجعه نمی کنند.

  • It gathered speed and raced towards the built-up complexes.


    سرعت گرفت و به سمت مجتمع های ساخته شده دوید.

  • He tugs one leg up and examines the built-up shoe.


    او یک پا را بالا می کشد و کفش ساخته شده را بررسی می کند.

  • The closed, trusting eyes were surrounded by scars and small mounds of built-up skin.


    چشمان بسته و قابل اعتماد با زخم ها و تپه های کوچک پوست احاطه شده بود.

  • She garnished her built-up Trifle with strips of bright currant jelly, crystallised sweetmeats or flowers.


    او تریفل ساخته شده خود را با نوارهایی از ژله توت روشن، شیرینی های متبلور یا گل تزئین کرد.

example - مثال
  • to reduce the speed limit in built-up areas


    برای کاهش سرعت مجاز در مناطق مسکونی

synonyms - مترادف
  • developed


    توسعه یافته


  • صنعتی

  • residential


    مسکونی


  • شهری

  • urbanisedUK


    شهری شده در بریتانیا

  • urbanizedUS


    شهرنشینی ایالات متحده


  • تجاری


  • تولید


  • کسب و کار


  • مهندسی


  • تجارت


  • کارخانه

  • industrializedUS


    ایالات متحده صنعتی شده


  • فنی


  • کار کردن


  • در صنعت

  • industrialisedUK


    صنعتی شده انگلستان

  • smokestack


    دودکش

  • technologically advanced


    پیشرفته در تکنولوژی

antonyms - متضاد
  • unprotected


    محافظت نشده

  • unsupported


    پشتیبانی نشده

  • unreinforced


    تقویت نشده

لغت پیشنهادی

jurisdictions

لغت پیشنهادی

better

لغت پیشنهادی

blunder