brotherly
brotherly - برادرانه
adjective - صفت
UK :
US :
برادری
نشان دادن احساسات مهربانی، وفاداری و غیره که انتظار دارید برادر نشان دهد
نشان دادن مهربانی، علاقه یا عشقی که انتظار دارید برادر نشان دهد
شبیه یا ویژگی یک برادر
او نصیحتی برادرانه به من کرد.
Perkin with brotherly bossiness told him to stop kicking the table leg and Gareth uncharacteristically sulked.
پرکین با رئیس برادرانه به او گفت که از لگد زدن به پای میز دست بردارد و گرت به طرز عجیبی اخم کرد.
نلسون او را بدون تحقیر، بدون خشم و بدون احساس برادری تماشا کرد.
نه اینکه قبل از اینکه شهر را ترک کنم دقیقاً سرشار از عشق برادرانه به او بودم.
فقط اشک هایش از عشق برادرانه حرف می زد.
این دو می توانند آن شهر را بر اساس عشق برادرانه آموزش دهند.
فونگ با احساس برادری نسبت به فخرلی، چکی را که میدانست جهش میکند، تحویل داد.
گرمای برادرانه و همچنین طنز بزرگسالی در صدایش بود.
چیزهای استاندارد او به روش برادرانه اش شانه هایش را بالا انداخت.
دوستانه
affectionate
محبت آمیز
sympathetic
دلسوز
amicable
نوع
نوع دوست
altruistic
رفیقانه
comradely
صمیمی
cordial
بشردوستانه
kindly
خیراندیش
philanthropic
خیریه
benevolent
اختصاص داده شده است
charitable
برادرانه
devoted
با محبت
fraternal
وفادار
loving
NeighbourlyUK
loyal
دوست داشتنی
neighbourlyUK
همدلی
chummy
همراه
pally
درک کردن
companionable
بخشنده
compassionate
سخاوتمندانه
comprehending
انسانی
forgiving
همسایه ایالات متحده
generous
شخصی
humane
از خود گذشته
intimate
خواهان
neighborlyUS
مناقصه
selfless
solicitous
tender