brewing

base info - اطلاعات اولیه

brewing - دم کردن

N/A - N/A

bruː

UK :

bruː

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brewing] در گوگل
description - توضیح
  • present participle of brew


    فاعل فاعل از دم کردن


  • برای درست کردن آبجو

  • If you brew tea or coffee you add boiling water to it to make a hot drink and if it brews, it gradually develops flavour in the container in which it was made


    اگر چای یا قهوه دم کنید، آب جوش به آن اضافه کنید تا یک نوشیدنی داغ درست شود و اگر دم بکشد، به تدریج در ظرفی که در آن درست شده، طعم و مزه پیدا می کند.

  • If an unpleasant situation or a storm is brewing, you feel that it is about to happen


    اگر یک موقعیت ناخوشایند یا طوفانی در راه است، احساس می کنید که در شرف وقوع است

example - مثال
  • He brewed us some coffee./He brewed some coffee for us.


    او برای ما قهوه دم کرد./او برای ما قهوه دم کرد.

  • It was too quiet - I felt that trouble was brewing.


    خیلی ساکت بود - احساس کردم دردسر در راه است.

  • A storm was brewing in the distance.


    طوفانی از دور در حال وقوع بود.

synonyms - مترادف
  • impend


    قریب الوقوع


  • رویکرد

  • loom


    بافندگی

  • overhang


    برآمدگی

  • hover


    شناور

  • menace


    تهدید

  • brew


    دم کردن


  • تهدید کند


  • پیشرفت

  • overshadow


    تحت الشعاع قرار دادن


  • پایین تر

  • portend


    به تصویر کشیدن


  • به نظر می رسد

  • forebode


    پیش بینی کرد

  • foreshadow


    پیش بینی

  • frighten


    ترساندن


  • آویزان شدن

  • imperil


    مخاطره آمیز

  • jeopardiseUK


    خطر انگلستان

  • jeopardizeUS


    ایالات متحده را به خطر می اندازد

  • presage


    پیشگویی

  • be imminent


    قریب الوقوع بودن


  • نزدیک باش


  • خماری

  • be gathering


    جمع شدن


  • بیا دیگه


  • در افق باشد


  • خطرناک باشد

  • be on the cards


    روی کارت باشد


  • در هوا باشد


  • به خطر انداختن

antonyms - متضاد
  • recede


    عقب نشینی کند

لغت پیشنهادی

coals

لغت پیشنهادی

stretch

لغت پیشنهادی

tonic