braggart
braggart - لاف زن
noun - اسم
UK :
US :
کسی که همیشه با غرور در مورد آنچه که دارد یا انجام داده است صحبت می کند
کسی که با افتخار درباره خودش و دستاوردها یا دارایی هایش صحبت می کند
آنها به راحتی می توانند به کار معتاد تبدیل شوند.
جانی یک خودنمایی بود - یک لاف زن طاس که بعدها ثابت شد دروغگو است.
یک شبه رایلی هانسون به یک لاف زن محتاط تبدیل شده بود.
But she finds refuge with another man ironically a local braggart photographer who is not so much successful as handy.
اما او به مرد دیگری پناه می برد، از قضا یک عکاس مغرور محلی که نه چندان موفق و خوش دست است.
افراد تنها، بازنده، لاف زن، نزاع و جدال، آنها ویژگی های اندکی رستگاری دارند.
نثر صادقانه شعر ناسازگار را شکست می دهد و لاف زن دزد می شود.
حکایت های لاف زن که تصویر خود را تقویت می کنند، چیزهای زیادی را در مورد گوینده برای شما آشکار می کند.
The braggart turns every question into an answer that makes himself or herself look incredibly good.
لاف زن هر سوالی را به پاسخی تبدیل می کند که خودش را فوق العاده خوب جلوه می دهد.
boaster
لاف زن
braggadocio
braggadocio
swaggerer
فتنه گر
brag
لاف زدن
bragger
دمنده
blowhard
کاکلوروم
cockalorum
گازسوز
gasconader
خودخواه
egotist
گازکن
gascon
فضولی
blower
کیسه بادی
vaunter
غافلگیر کننده
windbag
دهان بزرگ
blusterer
پوزر
bigmouth
نمایشگاه ساز
poser
بلندگو
exhibitionist
ترومپتوز
loudmouth
کیسه گاز
trumpeter
طاووس
gasbag
موضع گیری
peacock
اسکیت
poseur
مربای انجیر
skite
پوزوز کردن
figjam
قایق نمایشی
poseuse
سوانک
showboat
نگرش ساز
swank
جسور
attitudinizer
بزرگ زاده
bouncer
گلدان
grandstander
swankpot
فروتن
unassuming
بی ادعا
humble
تحقیر کننده
deprecating
خود خواری
self-belittling
خود تحقیر کننده
self-deprecating
خود را از بین می برد
self-effacing
بی خودی
unconceited