admiral

base info - اطلاعات اولیه

admiral - دریاسالار

noun - اسم

/ˈædmərəl/

UK :

/ˈædmərəl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [admiral] در گوگل
description - توضیح
  • a high rank in the British or US navy, or someone with this rank


    یک مقام عالی در نیروی دریایی بریتانیا یا ایالات متحده، یا فردی با این درجه


  • یک افسر درجه بسیار عالی در نیروی دریایی

  • a naval officer of the highest rank


    یک افسر نیروی دریایی با بالاترین درجه

  • The generals and admirals said they had always been against the blockade as being too weak and now they wanted immediate action.


    ژنرال ها و دریاسالارها گفتند که همیشه با محاصره بسیار ضعیف مخالف بوده اند و اکنون خواهان اقدام فوری هستند.

  • The elderly admiral sighed and penned his name to yet another scrap of printed paper.


    دریاسالار سالخورده آهی کشید و نام خود را روی کاغذ چاپی دیگری نوشت.

  • On the outbreak of the civil war the navy rallied to Parliament, which made Warwick its lord high admiral.


    در آغاز جنگ داخلی، نیروی دریایی به پارلمان تجمع کرد، که وارویک را به دریاسالار ارشد خود تبدیل کرد.

  • Resignations, both of ministers and of admirals but not of the Chancellor, were threatened.


    استعفای وزیران و دریاسالاران اما نه صدراعظم تهدید شد.

  • None of the astronomers or admirals on the board had any knowledge about the Watch or what made it run so regularly.


    هیچ یک از اخترشناسان یا دریاسالاران هیئت مدیره هیچ اطلاعی در مورد ساعت یا آنچه که باعث شده است تا این اندازه منظم اجرا شود، نداشتند.

  • Yet he could not doubt now after what the admiral had told him.


    با این حال، پس از آنچه دریاسالار به او گفته بود، اکنون نمی توانست شک کند.

  • Until last summer each naval station was a separate facility reporting to one of three admirals.


    تا تابستان گذشته، هر ایستگاه نیروی دریایی یک مرکز جداگانه بود که به یکی از سه دریاسالار گزارش می داد.

example - مثال
  • The admiral visited the ships under his command.


    دریاسالار از کشتی های تحت امر خود بازدید کرد.

  • Admiral Lord Nelson


    دریاسالار لرد نلسون

  • Admiral Nelson/Horatio Nelson


    دریاسالار نلسون/هوراسیو نلسون

  • Yes Admiral.


    بله دریاسالار

synonyms - مترادف
  • fleet admiral


    دریاسالار ناوگان

  • Admiral of the Fleet


    دریاسالار پنج ستاره

  • five-star admiral


    navarch

  • navarch


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

verve

لغت پیشنهادی

learned

لغت پیشنهادی

downward