potty

base info - اطلاعات اولیه

potty - اسکول

adjective - صفت

/ˈpɑːti/

UK :

/ˈpɒti/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [potty] در گوگل
description - توضیح
  • crazy or silly


    دیوانه یا احمقانه

  • a container used by very young children as a toilet


    ظرفی که کودکان بسیار خردسال از آن به عنوان توالت استفاده می کنند

  • silly or slightly crazy


    احمقانه یا کمی دیوانه


  • خیلی دوست داشتن چیزی یا کسی


  • کاسه ای، گاهی دسته دار، که کودکان خردسال روی آن می نشینند و به عنوان توالت استفاده می کنند

  • a small toilet used by children when they are being trained to use a toilet


    یک توالت کوچک که توسط کودکان در هنگام آموزش استفاده از توالت استفاده می شود

example - مثال
  • The kids are driving me potty!


    بچه ها دارن من رو کوچیک می کنن!

  • She’s potty about you!


    او نسبت به شما بدبین است!

  • She must have been potty to sell that car so cheaply.


    او باید برای فروختن آن ماشین به این ارزانی بی‌نقص بوده است.

  • I'd go potty if I had to work here all the time.


    اگر مجبور باشم همیشه اینجا کار کنم، می‌روم.

  • He's potty about old cars.


    او در مورد ماشین های قدیمی حرف می زند.

  • Don't forget to sit Jamie on the potty before you take him to the zoo.


    فراموش نکنید که قبل از اینکه جیمی را به باغ وحش ببرید، روی گلدان بنشینید.

synonyms - مترادف

  • دیوانه

  • mad


    دفت

  • daft


    مجنون

  • insane


    آجیل

  • nutty


    فاخته

  • cuckoo


    آشفته

  • deranged


    گلدان

  • crackpot


    دیوانه شده

  • crazed


    حواس پرت

  • wacky


    نقطه چین

  • dotty


    بارمی

  • barmy


    زوال عقل

  • demented


    از تعادل خارج شده

  • unhinged


    ترک خورده

  • cracked


    نامتعادل

  • unbalanced


    کوکی

  • kooky


    ذهنی


  • لوپ

  • loopy


    باتی

  • batty


    غوطه ور

  • dippy


    احمقانه

  • silly


    تنها

  • looney


    دلخراش

  • bonkers


    واکو

  • wacko


    کراکرها

  • foolish


    غیر منطقی

  • nuts


    مختل

  • maniacal


  • crackers


  • irrational


  • disturbed


antonyms - متضاد
  • sane


    عاقل

  • balanced


    متعادل

  • uncrazy


    غیر دیوانه


  • صدا

  • compos mentis


    compos mentes

  • rational


    گویا


  • پایدار

  • calm


    آرام


  • معقول

  • sensible


    جمع آوری شده

  • collected


    شفاف

  • lucid


    مرسوم


  • جدی


  • طبیعی


  • خوب

  • OK


    تنظیم شده

  • adjusted


    در ذهن درست شخص

  • in one's right mind


    همه وجود دارد


  • قابل باور

  • believeable


    هوشمندانه


  • واقع بین

  • realistic


    مسئول


  • خوب تنظیم شده

  • well-adjusted


    غیر عصبی

  • unneurotic


    روشن


  • سالم


  • از نظر ذهنی سالم

  • mentally sound


    قوی


  • فقط


  • well-balanced


لغت پیشنهادی

warship

لغت پیشنهادی

jobless

لغت پیشنهادی

propellant