jacket

base info - اطلاعات اولیه

jacket - ژاکت

noun - اسم

/ˈdʒækɪt/

UK :

/ˈdʒækɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [jacket] در گوگل
description - توضیح

  • یک کت سبک کوتاه


  • بخشی از کت و شلوار که قسمت بالایی بدن شما را می پوشاند

  • a stiff piece of folded paper that fits over the cover of a book to protect it


    یک تکه کاغذ تا شده سفت که روی جلد کتاب قرار می گیرد تا از آن محافظت کند

  • a stiff paper cover that protects a record


    یک جلد کاغذ سفت که از یک رکورد محافظت می کند

  • a cover that surrounds and protects some types of machines


    پوششی که برخی از انواع ماشین ها را احاطه کرده و از آنها محافظت می کند


  • یک کت کوتاه

  • →  dust jacket


    → ژاکت گرد و غبار


  • پوششی برای محافظت از چیزی

  • an outer cover that protects something


    پوشش بیرونی که از چیزی محافظت می کند

  • He found himself tending toward a jacket and tie.


    او متوجه شد که به سمت یک ژاکت و کراوات گرایش دارد.

  • I told the bartender it was a jacket most definitely.


    من به ساقی گفتم این یک ژاکت است، قطعاً.


  • یک ژاکت و کراوات

  • She had short dark hair wore well-cut trousers, a green country jacket and long mud-splashed boots.


    او موهای تیره کوتاهی داشت، شلواری خوش تراش، ژاکت روستایی سبز و چکمه های بلند و گلی پوشیده بود.

  • a denim jacket


    یک کت جین

  • This will go through a down jacket.


    این از طریق یک ژاکت پایین عبور می کند.

  • Having taken off their jackets and rolled up their trouser bottoms, the fathers worked barefoot in shirt sleeves.


    پدران پس از درآوردن ژاکت‌ها و بالا انداختن کت‌های شلوار، پا برهنه در آستین‌های پیراهن کار می‌کردند.

  • As a result the traditional party outfit of flamboyant cravat and tweed jacket has been replaced by the ninety-nine-pound wool suit.


    در نتیجه، لباس سنتی مهمانی کراوات پر زرق و برق و ژاکت تویید با کت و شلوار پشمی نود و نه پوندی جایگزین شده است.

  • No at a ceremony at the cenotaph he wore the wrong jacket!


    نه، در مراسمی در قنوتاف او ژاکت اشتباهی پوشید!

example - مثال
  • a leather/denim/tweed jacket


    یک ژاکت چرمی/جین/توید

  • I have to wear a jacket and tie to work.


    برای سرکار باید کت و کراوات بپوشم.

  • a man in a black jacket and grey trousers


    مردی با ژاکت مشکی و شلوار خاکستری

  • potatoes baked in their jackets


    سیب زمینی پخته شده در ژاکت خود

  • A light cotton jacket was draped over her shoulders.


    یک ژاکت نخی سبک روی شانه هایش کشیده شده بود.

  • He pulled his passport from his inside jacket pocket.


    پاسپورتش را از جیب داخل کتش بیرون آورد.

  • She shrugged her shoulders into her jacket.


    شانه هایش را داخل ژاکتش انداخت.

  • a padded sleeveless jacket


    یک ژاکت بدون آستین بالش دار


  • یک ژاکت اسکی

  • The keys are in my jacket pocket.


    کلیدها در جیب کت من هستند.


  • لطفاً می توانید رکورد را دوباره در ژاکت آن قرار دهید؟

  • a leather/denim jacket


    یک ژاکت چرمی/جین

  • a suit/sports jacket


    یک کت و شلوار / ژاکت ورزشی


  • کت کتاب

synonyms - مترادف

  • کت

  • blazer


    بلیزر

  • overcoat


    پالتو

  • topcoat


    روکش

  • windbreaker


    بادگیر

  • anorak


    آنورک

  • ulster


    اولستر

  • bolero


    بولرو

  • cutaway


    بریده شده

  • raincoat


    لباس بارانی

  • duffle coat


    کت لوازم شخصی

  • sports jacket


    ژاکت اسپرت

  • threads


    موضوعات

  • cape


    شنل

  • cloak


    بسته بندی کردن


  • روپوش

  • frock


    نخود

  • pea


    تاکس

  • tux


    کت بزرگ

  • greatcoat


    تاکسیدو

  • tuxedo


    سنگر

  • trench


    شلاق زدن

  • flogger


    راسو

  • mink


    نرم تر

  • slicker


    دم

  • tails


    ماکیناو

  • mackinaw


    کت و شلوار


  • تونیک

  • tunic


antonyms - متضاد
  • centreUK


    مرکز انگلستان

  • centerUS


    مرکز ایالات متحده


  • هسته


  • وسط

  • interior


    داخلی

  • kernel


    داخل


لغت پیشنهادی

inactivated

لغت پیشنهادی

repel

لغت پیشنهادی

reeves