amphibious
amphibious - دوزیست
adjective - صفت
UK :
US :
می تواند هم در خشکی و هم در آب زندگی کند
مربوط به یک نوع حیوان که هم در خشکی و هم در آب زندگی می کند
مربوط به وسایل نقلیه ای است که هم در خشکی و هم در آب کار می کنند
قادر به زندگی در خشکی و آب
دوزیست همچنین به معنای قادر به فعالیت در خشکی و آب است
بیشتر گونه های قورباغه ها دوزیست هستند.
The effectiveness of rapid amphibious and air-transported intervention as a deterrent to predator states had been clearly demonstrated.
اثربخشی مداخله سریع آبی خاکی و حمل و نقل هوایی به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر حالت های شکارچی به وضوح نشان داده شده است.
موضوع قابلیت آبی خاکی نیروی دریایی توسط رویدادها ساخته می شد.
Two other such joint exercises, involving marine and amphibious forces, were already scheduled to start on Aug. 3.
دو رزمایش مشترک دیگر، شامل نیروهای دریایی و آبی خاکی، قبلاً قرار بود در 3 اوت آغاز شود.
At best the amphibious raiders might have panoramic shots from aerial reconnaissance, or be given a flight over the target beach.
مهاجمان آبی خاکی در بهترین حالت ممکن است عکس های پانوراما از اکتشاف هوایی داشته باشند یا بر فراز ساحل هدف پرواز کنند.
دایناسورها احتمالاً اولین اجداد خزندگان و ماهیان دوزیست بودند.
Just before deploying aboard the amphibious ship Essex in October 1996, Smith and the woman went to Tijuana and got married.
درست قبل از استقرار روی کشتی آبی خاکی اسکس در اکتبر 1996، اسمیت و زن به تیجوانا رفتند و ازدواج کردند.
Hundreds of sailors and Marines yesterday loaded supplies and equipment aboard the amphibious ships.
صدها ملوان و تفنگداران دریایی دیروز تدارکات و تجهیزات را در کشتی های آبی خاکی بارگیری کردند.
On Saturday morning dozens of amphibious vehicles and air-cushion landing craft ferried men and tanks on to military-designated Red Beach.
صبح روز شنبه، دهها وسیله نقلیه آبی خاکی و فرود بالشتک بادی، مردان و تانکها را به ساحل سرخ که توسط ارتش تعیین شده بود، بردند.
an amphibious raid/assault
حمله/حمله آبی خاکی
amphibious vehicles
وسایل نقلیه آبی خاکی
amphibious animals
حیوانات دوزیست
amphibious vehicles/aircraft
وسایل نقلیه آبی خاکی/هواپیما
فرود/حمله آبی خاکی (= از دریا به خشکی)
amphibious creatures
موجودات دوزیست
با اتوبوس آبی خاکی بندر را گشتیم.
aquatic
آبزی
submerged
غرق شده
sunken
زیر آب
underwater
زیردریایی
submarine
دریایی
marine
اقیانوسی
oceanic
آب نمک
maritime
آب دریا
saltwater
دریانوردی
pelagic
اقیانوس
seawater
دریا
seagoing
تالاسیک
آب شیرین
اب
thalassic
آبکی
freshwater
رودخانه
شور
watery
دوزیستان
شناور
briny
رودخانه ای
amphibian
طبیعی
floating
شنا كردن
fluvial
اقیانوس پیمایی
natatory
از دریا
swimming
نیروی دریایی
waterly
ocean-going
nautical
seafaring
naval
terrestrial
زمینی
earthbound
زمین نشینی
land-dwelling
دریایی
marine
اقیانوسی
oceanic