barred
barred - مسدود
N/A - N/A
UK :
US :
یک پنجره میله دار، دروازه و غیره دارای میله هایی در سراسر آن است
داشتن نوارهایی با رنگ های مختلف
اگر دری میله باشد، میله ای از چوب یا فلز روی آن گذاشته اند تا باز نشود
چیز را لمس کنید و شما منع شده اید، برای مادام العمر ممنوع است.
در نهایت، جایی که یک دروازه پنج میله باعث شکستن پرچین شد، فن متوقف شد.
In recent years the defiantly right-on stance of the comedy circuit had been booted out by a brand of no-holds barred humour.
در سالهای اخیر، موضع سرسختانه و درست مدار کمدی توسط برندی از طنزهای بیمعنا از بین رفته بود.
فضای داخلی محصور جادویی، حذف شده از زندگی روزمره.
خلق و خوی پویا، بدون مزخرف و بدون منع روز یکشنبه، آن را به یک زمان پیشرو تبدیل می کند.
دروازه ها بسته شده اند، علف ها دراز می شوند، رنگ پوست می کند.
در صبح لبه ی سفید لبه ی فضای پنجره ی میله ای را پوشانده بود.
banded
باند
striped
راه راه
streaked
رگه دار
lined
ردیف شده
marked
مشخص شده است
ribbed
دنده دار
crosshatched
متقاطع شده
ridged
برآمدگی
veined
مخطط
streaky
متنوع
stripy
مهار شده
striated
بند انداختن
variegated
شیاردار
striate
خط دار
brindled
پاره کردند
brindle
چرک دار
grooved
خطی
lineate
استریگوس
tore
رنگارنگ
whelky
چرخید
linear
لکه دار
strigose
حکومت کرد
pied
بافت دار
whelked
ناهموار. ناجور
liny
برآمده
smudgy
ruled
corrugated
textured
uneven
bumpy
allowable
مجاز
permissible
سهل گیر
permissive
قابل تحمل
sufferable
پذیرفته
admitted
مجاز است
permitted
قابل قبول
acceptable
مجاز انگلستان
allowed
مجاز ایالات متحده
admissible
تحریم شده است
authorisedUK
تایید شده
authorizedUS
لیبرال
sanctioned
مشروع
approved
متحمل
حلال
ممتنع
tolerant
ملایم
lawful
مناسب
indulgent
بردبار
lenient
قانونی
سست
تحمل کرد
forbearing
نرم
licit
شل
tolerable
نامحدود
lax
tolerated
legit
unrestricted
bearable