bigoted
bigoted - متعصب
adjective - صفت
UK :
US :
having such strong opinions about a group of people that you are unwilling to listen to anyone else’s opinions
داشتن نظرات قوی در مورد گروهی از افراد که تمایلی به گوش دادن به نظرات دیگران ندارید
having strong unreasonable beliefs and disliking other people who have different beliefs or a different way of life
داشتن باورهای قوی و نامعقول و بیزاری از افرادی که عقاید متفاوتی دارند یا شیوه زندگی متفاوتی دارند
او معتقد است که جناح راست سیاسی در آمریکا به طرز خطرناکی متعصب می شود.
او بیش از حد تنگ نظر و متعصب - و متعصب بود.
او همیشه به بردباری و ذهن بازش افتخار می کرد - چطور جرات کرد او را متعصب خطاب کند؟
سخنرانی او شامل یک حمله متعصبانه به اسپانیایی ها بود
نگرش های متعصبانه خیلی سریع تغییر نمی کند.
تو متعصب ترین مردی هستی که تا به حال دیدم.
عدم استقبال از این تحولات همگرا، تنگ نظرانه و متعصبانه خواهد بود.
ما یک گروه متعصب و نژادپرست از مرتجعین گاری گاو هستیم که نمی دانیم باد از کدام طرف می وزد.
Immigrant workers, easy scapegoats for the newly reunited country's economic ills, have been the latest victims of bigoted violence.
کارگران مهاجر، قربانیان آسان مشکلات اقتصادی کشور تازه متحد شده، آخرین قربانیان خشونت متعصبانه بوده اند.
او در نهایت یک زن فوقالعاده، اگر چه در آن زمان، کاملاً ظریف، متعصب بود.
intolerant
بی تحمل
illiberal
غیر لیبرال
discriminatory
تبعیض آمیز
blinkered
چشمک زد
dogmatic
جزمی
racist
نژاد پرست
racialist
نژادپرست
chauvinistic
شوونیستی
chauvinist
شوونیست
xenophobic
بیگانه هراسی
sexist
جنسیتی
jingoistic
جینگوئیستی
homophobic
همجنسگرا هراس
uncharitable
غیر خیریه
heterosexist
دگرجنسگرا
jaundiced
زرد شده
warped
تاب خورده
unfair
غیر منصفانه
twisted
پیچ خورده
fanatical
متعصب
narrow-minded
تنگ نظر
small-minded
کوچک فکر
anti-Semitic
یهود ستیز
anti-gay
ضد همجنس گرایان
prejudiced
جانبدارانه
biased
ملی گرا
nationalistic
انزواطلب
nationalist
قوم گرا
isolationist
صاحب نظر
ethnocentric
opinionated
tolerant
متحمل
broad-minded
وسیع اندیش
open-minded
روشنفکر
unprejudiced
بدون پیش داوری
لیبرال
equitable
منصفانه
نمایشگاه
humanitarian
بشردوستانه
فقط
unbiased
بی طرفانه
unbigoted
بی تعصب
impartial
بی طرف
هدف، واقعگرایانه
صادقانه
dispassionate
بی عاطفه
neutral
خنثی
disinterested
بی علاقه
evenhanded
یکنواخت
nonpartisan
غیر حزبی
upright
عمودی
balanced
متعادل
برابر
honourableUK
محترم انگلستان
مربع
ethical
اخلاقی
خوب
indifferent
بي تفاوت
honorableUS
ایالات متحده محترم
مناسب
جدا
detached