bookstall
bookstall - غرفه کتاب
noun - اسم
UK :
US :
یک مغازه کوچک که جلوی باز دارد و کتاب و مجلات می فروشد، اغلب در ایستگاه راه آهن
یک میز یا یک مغازه بسیار کوچک با جلو باز که در آن کتاب، مجله و غیره فروخته می شود
Less than ten yards away from Harry as he waited for the Swindon train the same man stood examining paperbacks on a bookstall.
کمتر از ده یارد دورتر از هری در حالی که او منتظر قطار سویندون بود، همان مرد ایستاده بود و در یک دکه کتاب مشغول بررسی جلدهای شومیز بود.
Love Thirty به راحتی روی هر میز قهوهخوری، هر کتابفروشی مینشیند.
او برای آقای پینکنی پیر که صبورانه غرفه کتاب های دست دوم را مدیریت می کرد، دست تکان داد.
The formula of the bookstall blockbuster is only too persuasive, offering an optimistic view of social dangers and confusions.
فرمول پرفروشترین غرفه کتاب بسیار متقاعدکننده است و دیدگاهی خوشبینانه از خطرات و سردرگمیهای اجتماعی ارائه میدهد.
There were no posters in the streets, few reminiscences on the bookstalls, and only a moderate media build-up.
هیچ پوستری در خیابانها وجود نداشت، خاطرات کمی در غرفههای کتاب وجود داشت، و فقط رسانهای متوسط بود.
به سمت دکه کتاب رفتم و نقشه آن مکان را برای خودم خریدم.
kiosk
کیوسک
booth
غرفه
ایستادن
stall
پیشخوان
طاقچه
alcove
بالودر
belvedere
جعبه
کابین
کازینو
casino
آلاچیق
gazebo
کلبه
hut
دکه روزنامه فروشی
newsstand
خانه تابستانی
pavilion
باند
summerhouse
محفظه
bandstand
اتاقک
compartment
روتوندا
cubicle
غرفه خبری
enclosure
کیوسک نوشیدنی
rotunda
کیوسک تلفن
جدول
refreshments kiosk
دهنه
telephone kiosk
کارل
سوراخ توله
shed
پناه
carrel
خلیج
cubbyhole
کابینت
گذرگاه طاقدار
bay
cupboard
arcade