bookstall

base info - اطلاعات اولیه

bookstall - غرفه کتاب

noun - اسم

/ˈbʊkstɔːl/

UK :

/ˈbʊkstɔːl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bookstall] در گوگل
description - توضیح
  • a small shop that has an open front and sells books and magazines, often at a railway station


    یک مغازه کوچک که جلوی باز دارد و کتاب و مجلات می فروشد، اغلب در ایستگاه راه آهن

  • a table or a very small shop with an open front where books, magazines, etc. are sold


    یک میز یا یک مغازه بسیار کوچک با جلو باز که در آن کتاب، مجله و غیره فروخته می شود

  • Less than ten yards away from Harry as he waited for the Swindon train the same man stood examining paperbacks on a bookstall.


    کمتر از ده یارد دورتر از هری در حالی که او منتظر قطار سویندون بود، همان مرد ایستاده بود و در یک دکه کتاب مشغول بررسی جلدهای شومیز بود.

  • Love Thirty will sit comfortably on any coffee table any bookstall.


    Love Thirty به راحتی روی هر میز قهوه‌خوری، هر کتابفروشی می‌نشیند.

  • She waved to old Mr Pinkney, who was patiently manning the second-hand bookstall.


    او برای آقای پینکنی پیر که صبورانه غرفه کتاب های دست دوم را مدیریت می کرد، دست تکان داد.

  • The formula of the bookstall blockbuster is only too persuasive, offering an optimistic view of social dangers and confusions.


    فرمول پرفروش‌ترین غرفه کتاب بسیار متقاعدکننده است و دیدگاهی خوش‌بینانه از خطرات و سردرگمی‌های اجتماعی ارائه می‌دهد.

  • There were no posters in the streets, few reminiscences on the bookstalls, and only a moderate media build-up.


    هیچ پوستری در خیابان‌ها وجود نداشت، خاطرات کمی در غرفه‌های کتاب وجود داشت، و فقط رسانه‌ای متوسط ​​بود.

  • I strode over to the bookstall and bought myself a map of the place.


    به سمت دکه کتاب رفتم و نقشه آن مکان را برای خودم خریدم.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • kiosk


    کیوسک

  • booth


    غرفه


  • ایستادن

  • stall


    پیشخوان


  • طاقچه

  • alcove


    بالودر

  • belvedere


    جعبه

  • box


    کابین


  • کازینو

  • casino


    آلاچیق

  • gazebo


    کلبه

  • hut


    دکه روزنامه فروشی

  • newsstand


    خانه تابستانی

  • pavilion


    باند

  • summerhouse


    محفظه

  • bandstand


    اتاقک

  • compartment


    روتوندا

  • cubicle


    غرفه خبری

  • enclosure


    کیوسک نوشیدنی

  • rotunda


    کیوسک تلفن


  • جدول

  • refreshments kiosk


    دهنه

  • telephone kiosk


    کارل


  • سوراخ توله

  • shed


    پناه

  • carrel


    خلیج

  • cubbyhole


    کابینت


  • گذرگاه طاقدار

  • bay


  • cupboard


  • arcade


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

constrict

لغت پیشنهادی

AES

لغت پیشنهادی

sold