boxed
boxed - جعبه شده
adjective - صفت
UK :
US :
در جعبه یا جعبه فروخته می شود
ماضی ساده و ماضی از جعبه
مبارزه با کسی در ورزش بوکس
گذاشتن چیزی در جعبه
بقایای یکسان در حداقل سه مورد از چهار توالی در جعبه قرار می گیرند.
Its passengers swing around like boxed chickens in the back of a livestock lorry on a mountain pass.
مسافران آن مانند جوجه های جعبه ای در پشت یک کامیون دام در گردنه کوهستانی می چرخند.
ناحیه جعبهای بزرگتر میشود تا یک شاخه دندریتیک و ساختار ستون فقرات را نشان دهد.
این مجموعه جعبهای فوقالعاده یک سوغاتی است که یکبار در زندگی از صدایی محبوب جهانی برخوردار است.
برای یک مبتدی کاملاً نمی توانید با یک مجموعه جعبه دار مثلاً 24 چوبی اشتباه کنید.
مجموعه جعبه ای که به زودی همه واحدها دریافت خواهند کرد، شامل 380 کارت است.
ساختهای دیگر مانند Filia، Craypas و Guitar مجموعههای جعبهدار تولید میکنند.
All display advertisements are covered but only boxed trader classified advertisements are included.
همه تبلیغات نمایشی پوشش داده می شوند اما فقط تبلیغات طبقه بندی شده توسط معامله گران جعبه ای گنجانده شده است.
یک مجموعه جعبهای از ضبطهای اصلی
او هر هفته آخر هفته باکس میکرد.
من در برابر برخی از بهترین ها باکس شده ام.
چند لباس و کتاب را جعبه کردم تا به خیریه اهدا کنم.
cased
مورد
crated
جعبه
spared
در امان ماند
boxed up
جعبه شده
packaged
بسته بندی شده
packed