broth
broth - ابگوشت
noun - اسم
UK :
US :
سوپ با گوشت، برنج یا سبزیجات
یک سوپ رقیق، اغلب با سبزیجات یا برنج در آن
a thin soup often with vegetables or rice in it usually made with the liquid in which meat bones have been boiled
یک سوپ رقیق، اغلب با سبزیجات یا برنج در آن، که معمولاً با مایعی که استخوان های گوشت در آن پخته شده است درست می شود.
She had brought a bowl of hot chicken broth, freshly baked white manchet loaves and a tankard of watered ale.
او یک کاسه آب مرغ داغ، نان مانچ سفید تازه پخته شده و یک تانک دمنوش آبدار آورده بود.
آب مرغ و خامه را هم بزنید و روی حرارت متوسط رو به بالا بگذارید بجوشد.
من شروع به احساس خواب آلودگی کردم و در مورد آبگوشت پرچین فکر کردم.
آبگوشت داغ را هم بزنید و مدام هم بزنید تا مخلوط کمی غلیظ شود، حدود 2 دقیقه.
عدس، آب گوشت، گوجه فرنگی و آب آن، آب، برگ بو، فلفل سیاه و نمک را اضافه کنید.
لیتاو دیگ های آبگوشت را یکی یکی روی بدن می ریخت.
اگر آشپزهای زیاد آبگوشت را خراب کنند، پاپ های زیاد ایمان را خدشه دار می کنند!
قارچ و بوک چوی را به آبگوشت اضافه کنید.
chicken broth
سوپ مرغ
chicken/turkey/beef broth
آب مرغ/بوقلمون/گوشت
سوپ
bouillon
بویلون
consommé
کنسومه
borscht
گل گاوزبان
brew
دم کردن
chowder
آبگوشت
concoction
معجون
decoction
جوشانده
potage
پتاژ
potpourri
پات پوری
pottage
پوره
puree
موجودی
ویشی سواز
vichyssoise
اکسیر
elixir
مایع
fluid
گامبو
gumbo
درهم و برهم
hodgepodge
اولیو
olio
فرنی
porridge
خورشت
stew
کاسه
ازدحام
congee
مشروب
liquor
مشروب قابلمه
hodge-podge
سوپ غلیظ خامه ای
pot liquor
گولش
bisque
pot au feu
goulash
pot au feu