broth

base info - اطلاعات اولیه

broth - ابگوشت

noun - اسم

/brɔːθ/

UK :

/brɒθ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [broth] در گوگل
description - توضیح
  • soup with meat rice or vegetables


    سوپ با گوشت، برنج یا سبزیجات

  • a thin soup often with vegetables or rice in it


    یک سوپ رقیق، اغلب با سبزیجات یا برنج در آن

  • a thin soup often with vegetables or rice in it usually made with the liquid in which meat bones have been boiled


    یک سوپ رقیق، اغلب با سبزیجات یا برنج در آن، که معمولاً با مایعی که استخوان های گوشت در آن پخته شده است درست می شود.

  • She had brought a bowl of hot chicken broth, freshly baked white manchet loaves and a tankard of watered ale.


    او یک کاسه آب مرغ داغ، نان مانچ سفید تازه پخته شده و یک تانک دمنوش آبدار آورده بود.

  • Stir in the chicken broth and cream and bring to a boil over medium-high heat.


    آب مرغ و خامه را هم بزنید و روی حرارت متوسط ​​رو به بالا بگذارید بجوشد.

  • I began to feel drowsy and wondered about the hedgerow broth.


    من شروع به احساس خواب آلودگی کردم و در مورد آبگوشت پرچین فکر کردم.

  • Stir in hot broth, and stir constantly until mixture is slightly thickened, about 2 minutes.


    آبگوشت داغ را هم بزنید و مدام هم بزنید تا مخلوط کمی غلیظ شود، حدود 2 دقیقه.

  • Add the lentils, broth, tomatoes and their juice water bay leaf black pepper and salt.


    عدس، آب گوشت، گوجه فرنگی و آب آن، آب، برگ بو، فلفل سیاه و نمک را اضافه کنید.

  • Litaw poured the pots of broth over the body one by one.


    لیتاو دیگ های آبگوشت را یکی یکی روی بدن می ریخت.

  • If too many cooks spoil the broth, too many Popes tarnish the faith!


    اگر آشپزهای زیاد آبگوشت را خراب کنند، پاپ های زیاد ایمان را خدشه دار می کنند!

  • Add mushrooms and bok choy to broth.


    قارچ و بوک چوی را به آبگوشت اضافه کنید.

example - مثال
  • chicken broth


    سوپ مرغ

  • chicken/turkey/beef broth


    آب مرغ/بوقلمون/گوشت

synonyms - مترادف

  • سوپ

  • bouillon


    بویلون

  • consommé


    کنسومه

  • borscht


    گل گاوزبان

  • brew


    دم کردن

  • chowder


    آبگوشت

  • concoction


    معجون

  • decoction


    جوشانده

  • potage


    پتاژ

  • potpourri


    پات پوری

  • pottage


    پوره

  • puree


    موجودی


  • ویشی سواز

  • vichyssoise


    اکسیر

  • elixir


    مایع

  • fluid


    گامبو

  • gumbo


    درهم و برهم

  • hodgepodge


    اولیو

  • olio


    فرنی

  • porridge


    خورشت

  • stew


    کاسه


  • ازدحام

  • congee


    مشروب

  • liquor


    مشروب قابلمه

  • hodge-podge


    سوپ غلیظ خامه ای

  • pot liquor


    گولش

  • bisque


    pot au feu

  • goulash


  • pot au feu


antonyms - متضاد

  • جامد

  • gas


    گاز

لغت پیشنهادی

mystical

لغت پیشنهادی

remaining

لغت پیشنهادی

ahold