burglarize

base info - اطلاعات اولیه

burglarize - دزدی کردن

N/A - N/A

ˈbɝː.ɡlɚ.aɪz

UK :

ˈbɜː.ɡlər.aɪz

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [burglarize] در گوگل
description - توضیح

  • برای رفتن به یک ساختمان و سرقت چیزها

  • to enter a building illegally and steal things


    برای ورود غیرقانونی به ساختمان و سرقت اشیا

  • to illegally enter a building and steal things


    ورود غیرقانونی به ساختمان و سرقت اشیا

example - مثال
  • When they got back from their vacation they found that their home had been burglarized.


    هنگامی که آنها از تعطیلات خود بازگشتند متوجه شدند که خانه آنها به سرقت رفته است.

  • The doctor’s office was burglarized, according to police.


    به گفته پلیس، مطب دکتر به سرقت رفته است.

synonyms - مترادف
  • burgle


    دزدی کردن


  • شکستن


  • بشکنید و وارد شوید


  • ورود نیرو به


  • مجبور به ورود به


  • دزدی از


  • مجبور به ورود


  • وارد شوید


  • به زور قفل


  • در را بشکن


  • سرزده

  • intrude


    حمله کند

  • invade


    ramraid

  • ramraid


    تجاوز

  • trespass


    حمله

  • raid


    رخنه

  • breach


    بارج در

  • barge in


    ram-raid

  • ram-raid


    سرقت

  • commit burglary


    به زور وارد

  • force one's way in


    لب به لب

  • butt in


    منفجر کردن

  • burst in


    گهواره را بشکن

  • crack a crib


    سرقت انگلستان

  • burglariseUK


    لوید

  • loid


    یورش به

  • foray into


    به زور راه رفتن

  • force one's way into


  • burst into


antonyms - متضاد
  • bequeath


    وصیت کند

  • clothe


    لباس

  • condemn


    محکوم کردن


  • پوشش

  • demote


    تنزل دادن


  • دادن


  • کمک


  • نگه دارید


  • صدمه


  • نگاه داشتن


  • پیشنهاد


  • محافظت


  • دريافت كردن


  • رد کردن


  • رهایی


  • برگشت


  • متوقف کردن


  • صادق باش


لغت پیشنهادی

widget

لغت پیشنهادی

foreword

لغت پیشنهادی

risk