humanistic

base info - اطلاعات اولیه

humanistic - انسان گرا

adjective - صفت

/ˌhjuːməˈnɪstɪk/

UK :

/ˌhjuːməˈnɪstɪk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanistic] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • humanistic ideals


    آرمان های انسان گرایانه


  • فلسفه انسان گرایی تأیید می کند که دانش و قدرت از مردم و از طبیعتی که در آن زندگی می کنند ناشی می شود.

  • humanistic principles


    اصول انسانی

  • Using a humanistic approach to deal with employees can help ease workplace tensions and anxieties.


    استفاده از رویکرد انسان گرایانه برای برخورد با کارکنان می تواند به کاهش تنش ها و اضطراب های محل کار کمک کند.

synonyms - مترادف

  • طبیعی


  • انسان

  • mortal


    فانی

  • earthborn


    زمین زاده

  • anthropoid


    انسان شناسی

  • manlike


    مردانه

  • humanoid


    انسان نما

  • hominid


    انسان شکل

  • anthropomorphic


    دوپا

  • anthropomorphous


    اخلاقی

  • anthropological


    انسانی

  • hominoid


    هومینال

  • biped


    قوم شناسی

  • ethological


    شخصی

  • hominine


    حیوان

  • hominal


    متمدن ایالات متحده

  • ethnologic


    گوشتی

  • bipedal


    مخلوق


  • خطاپذیر


  • قابل بخشش


  • civilisedUK

  • civilizedUS


    اجتماعی

  • fleshly


    شبیه انسان

  • creatural


    جسمانی

  • fallible


    فیزیکی

  • forgivable


  • civilisedUK



  • humanlike


  • corporeal



antonyms - متضاد
  • unhuman


    غیر انسانی

  • nonhuman


    حیوانی

  • bestial


لغت پیشنهادی

apparatus

لغت پیشنهادی

reply

لغت پیشنهادی

opportunity