airy

base info - اطلاعات اولیه

airy - هوادار

adjective - صفت

/ˈeri/

UK :

/ˈeəri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [airy] در گوگل
description - توضیح
  • an airy room or building has plenty of fresh air because it is large or has a lot of windows


    یک اتاق یا ساختمان مطبوع به دلیل بزرگ بودن یا پنجره های زیاد هوای تازه زیادی دارد


  • با شادی و اعتماد به نفس انجام می شود، حتی زمانی که باید جدی یا نگران باشید


  • با نور و فضای زیاد

  • delicate, as if full of air


    ظریف، انگار پر از هوا


  • نشان دادن هیچ نگرانی یا فکر جدی

  • spacious and light


    جادار و سبک

  • The conservatory is light and airy, but remains sufficiently shaded to prevent summer temperatures of getting out of hand.


    هنرستان سبک و مطبوع است، اما به اندازه کافی در سایه قرار دارد تا دمای تابستان از کنترل خارج نشود.

  • Three further bedrooms and a family bathroom are also accessed from the light airy first-floor landing.


    سه اتاق خواب دیگر و یک حمام خانوادگی نیز از فرود روشن و مطبوع طبقه اول قابل دسترسی هستند.

  • A large airy lounge and adjoining deck make ideal places to relax after a day of hiking.


    یک سالن بزرگ دلباز و عرشه مجاور، مکان های ایده آلی برای استراحت پس از یک روز پیاده روی است.

  • a light airy, modern home


    خانه ای سبک، مطبوع و مدرن

  • We checked in to the bright airy Parkhotel Den Haag, where the staff were extremely helpful and pleasant.


    ما به پارک هتل روشن و دلباز دن هاگ وارد شدیم، جایی که کارکنان بسیار مفید و دلپذیر بودند.

  • Roman Holiday is a delightfully airy romance starring Audrey Hepburn.


    «تعطیلات رومی» یک رمان عاشقانه دلپذیر با بازی آدری هپبورن است.

  • Her light and airy teak interior has four staterooms, each with a private head plus crew cabin.


    فضای داخلی سبک و مطبوع او از چوب ساج دارای چهار اتاق کابینت است که هر کدام یک سر خصوصی دارد، به علاوه کابین خدمه.

  • Stepping into one of the airy, wood-paneled massage rooms begins the relaxation process.


    با قدم گذاشتن در یکی از اتاق‌های ماساژ مطبوع و چوبی، روند آرامش را آغاز می‌کند.

example - مثال
  • The office was light and airy.


    دفتر روشن و مطبوع بود.

  • Dry the seeds in a cool airy place.


    دانه ها را در مکانی خنک و هوا خشک کنید.

  • He dismissed her with an airy wave.


    او را با یک موج هوای بیرون کرد.

  • airy promises/speculation


    وعده های هوا / حدس و گمان

  • The new offices are light and airy.


    دفاتر جدید سبک و مطبوع هستند.

  • a light airy fabric


    پارچه ای سبک و مطبوع

  • I don't care - you choose he said, with an airy wave of the hand.


    او با تکان هوای دست گفت: من اهمیتی نمی دهم - شما انتخاب کنید.

  • The new offices are bright and airy.


    دفاتر جدید روشن و مطبوع هستند.

synonyms - مترادف
  • gaseous


    گازی

  • vaporous


    بخاردار

  • ethereal


    اثیری

  • aerial


    هوایی

  • atmospheric


    جوی

  • pneumatic


    پنوماتیک

  • vapory


    بخار شده

  • invisible


    نامرئی

  • aeriform


    بادی

  • aery


    هوادار

  • halituous


    پرهیجان

antonyms - متضاد
  • stuffy


    گرفتگی

  • unventilated


    بدون تهویه

  • breathless


    بی نفس

  • airless


    بدون هوا


  • بستن


  • سنگین

  • muggy


    ماگی

  • oppressive


    ظالم

  • stale


    کهنه

  • stifling


    خفه کننده

  • suffocating


    بسته

  • burdensome


    داغ

  • closed


    چسبنده

  • sultry


    مرطوب

  • sticky


    آب پز

  • damp


    بخاردار

  • humid


    سوپ دار

  • moist


    مه آلود

  • clammy


    راکد

  • steamy


    مثل سونا

  • soupy


    مثل حمام ترکی

  • fuggy


  • stagnant


  • like a sauna


  • like a Turkish bath


لغت پیشنهادی

sep

لغت پیشنهادی

awake

لغت پیشنهادی

accumulator