answered
answered - جواب داد
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از پاسخ
گفتن، نوشتن یا انجام کاری به عنوان واکنش به یک سوال، نامه و غیره.
برای باز کردن درب به روی کسی یا برداشتن تلفن
مناسب بودن و برآوردن نیازهای کسی
برای مطابقت با توضیحات
من نمی توانم بدون اطلاعات دقیق تر پاسخ (شما) را بدهم.
به سوال من جواب ندادی
من پیام دادم که آیا او به مهمانی می آید یا نه اما او هنوز پاسخی نداده است.
I'd love to have dinner with you but I won't be able to get there before nine o'clock, she answered.
او پاسخ داد: من دوست دارم با شما شام بخورم، اما نمی توانم قبل از ساعت نه به آنجا برسم.
او پاسخ داد که قبل از ساعت نه نمی تواند بیاید.
آیا کسی در اینجا به نام (= کسی در اینجا نامیده می شود) والیس پاسخ می دهد؟
کسی دم در است - لطفا جوابش را می دهید؟
دیشب زنگ زدم کسی جواب نداد
او نرم افزاری را به من نشان داد که دقیقاً پاسخگوی نیازهای من بود.
من تعدادی مبلمان در اتاق زیر شیروانی دارم که فکر می کنم ممکن است پاسخگوی نیاز شما باشد.
زنی که به توضیحات مظنون پاسخ می دهد، شب جنایت در منطقه دیده شد.
completed
تکمیل شد
fulfilled
برآورده شد
satisfied
راضی
justified
تعدیل شده
brought to fruition
به ثمر نشست
filled
پر شده است
made happen
اتفاق افتاد
validated
تایید شده است
vindicated
اثبات شده
مناسب
متناسب با صورت حساب
met
ملاقات کرد
served
خدمت کرده است
suited
رفع شد
remedied
بازخرید شده است
redeemed
کافی است
sufficed
حل کرد
solved
نصب شده
fitted
صورت حساب را پر کرد
نگهداری می شود
kept
برخورد کرد
dealt with
مطابقت دارد تا
اندازه گیری شد
measured up
اندازه گیری شده تا
پیروی با
complied with
اطاعت کرد
obeyed
مشاهده شده
observed
دنبال کرد
followed
مطابق با
conformed to
احترام
respected
dissatisfied
ناراضی
disappointed
ناامید شده
disgruntled
خشمگین شد
angered
سرخورده
displeased
ناراحت
frustrated
افسون شده
disillusioned
مایوس شده
upset
وحشت زده
disenchanted
ناموفق
disheartened
غمگین
dismayed
مضطرب
failed
saddened
vexed