dungeon

base info - اطلاعات اولیه

dungeon - سیاه چال

noun - اسم

/ˈdʌndʒən/

UK :

/ˈdʌndʒən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dungeon] در گوگل
description - توضیح
  • a dark underground prison especially under a castle, that was used in the past


    یک زندان زیرزمینی تاریک، به ویژه در زیر یک قلعه، که در گذشته مورد استفاده قرار می گرفت

  • an underground prison especially in a castle


    یک زندان زیرزمینی، به ویژه در یک قلعه

  • an underground prison


    یک زندان زیرزمینی

  • Gwen will be thinking I've been put in a dungeon.


    گوئن به این فکر خواهد کرد که من را در سیاهچال گذاشته اند.

  • It was like coming up out of a dungeon, Sandi decided.


    ساندی تصمیم گرفت مثل بیرون آمدن از سیاهچال بود.

  • Travellers stripped of their possessions and disappearing into castle dungeons, never to be heard of again.


    مسافران دارایی خود را از دست دادند و در سیاه چال های قلعه ناپدید شدند و دیگر خبری از آنها نشد.

  • Multi-player dungeons contain not only people but also bots-non-human programs that imitate people.


    سیاه چال های چند نفره نه تنها شامل افراد، بلکه برنامه های ربات-غیر انسانی هستند که از مردم تقلید می کنند.

  • Adelaide refused and was thrown in the dungeon of a castle on Lake Garda.


    آدلاید نپذیرفت و به سیاه چال قلعه ای در دریاچه گاردا انداخته شد.

  • A narrow stairwell wound like a corkscrew into the dungeons of the castle.


    راه پله ای باریک مانند پیچ ​​چوب پنبه به سیاه چال های قلعه پیچید.

  • The door to the dungeon in which I had been living for a year was open.


    در سیاهچال که یک سال در آن زندگی می کردم باز بود.

  • Some nights he was dragged into a dark underground dungeon, where he would spend the night on the cold dirt floor.


    برخی از شب ها او را به سیاه چال زیرزمینی تاریک می کشیدند، جایی که شب را روی زمین خاکی سرد می گذراند.

example - مثال
  • Throw him into the dungeons!


    او را به سیاه چال ها بینداز!

synonyms - مترادف

  • زندان


  • سلول

  • oubliette


    اوبلیت

  • gaolUK


    gaolUK

  • jailUS


    jailUS

  • lockup


    قفل کردن

  • vault


    طاق

  • cage


    قفس


  • محفظه - اتاق

  • donjon


    دونژون


  • سوراخ

  • bocardo


    بوکاردو

  • boob


    سینه

  • calaboose


    کالباس

  • lock-up


    سلول زیرزمینی

  • underground cell


    زندان زیرزمینی

  • underground prison


    سیاه چاله


  • سوراخ دزدان

  • thieves' hole


    اتاق شکنجه

  • torture chamber


    خودکار

  • pen


    استوک

  • stockade


    ندامتگاه

  • penitentiary


    بریگ

  • slammer


    نگه دارید

  • brig


    باستیل

  • coop


    موسسه کیفری


  • می توان

  • bastille


  • penal institution


  • jailhouse


  • can


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

mummy

لغت پیشنهادی

cornucopia

لغت پیشنهادی

penis