word - لغت

incomes || درآمدها

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈɪŋ.kʌm

UK :

ˈɪn.kʌm

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [incomes] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Average incomes have risen by 4.5 percent over the past year.


    میانگین درآمدها در سال گذشته 4.5 درصد افزایش یافته است.

  • More help is needed for people on low incomes.


    برای افراد کم درآمد به کمک بیشتری نیاز است.

  • I haven't had much income from my stocks and shares this year.


    امسال از سهام و سهامم درآمد چندانی نداشته ام.

  • The company's income has greatly improved: profit rose more than 50 percent last year.


    درآمد شرکت بسیار بهبود یافته است: سود سال گذشته بیش از 50 درصد افزایش یافته است.

  • To qualify you must have an income of $24,000 or less.


    برای واجد شرایط بودن، باید 24000 دلار یا کمتر درآمد داشته باشید.

  • Your hobby could become a part-time way of earning income.


    سرگرمی شما می تواند به راهی برای کسب درآمد پاره وقت تبدیل شود.

  • Some 40,000 farm families generate income from apple growing.


    حدود 40000 خانواده مزرعه از کشت سیب درآمد کسب می کنند.

  • More than 35% of personal revenue came from income on earned interest-bearing accounts.


    بیش از 35 درصد از درآمد شخصی از درآمد حاصل از حساب های سودآور حاصل شده است.

  • family/household income


    درآمد خانواده/خانوار

  • annual/monthly/quarterly income


    درآمد سالانه / ماهانه / سه ماهه

  • We were pleased to see revenues and pre-tax income improve for the second consecutive quarter.


    ما خوشحالیم که شاهد بهبود درآمدها و درآمد قبل از مالیات برای دومین سه ماهه متوالی هستیم.

  • a high/low income


    درآمد بالا/کم

  • additional/extra income


    درآمد اضافی/اضافی

  • current/future income


    درآمد فعلی / آینده

  • a regular/steady income


    درآمد منظم/پایدار

  • pension/retirement income


    درآمد بازنشستگی/بازنشستگی

  • She received rental income of about £12,000 a year from the property.


    او درآمد اجاره ای حدود 12000 پوند در سال از این ملک دریافت می کرد.

  • For many students, summer jobs are their source of income for the upcoming school year.


    برای بسیاری از دانش آموزان، مشاغل تابستانی منبع درآمد آنها برای سال تحصیلی آینده است.

synonyms - مترادف


  • درآمد

  • pays


    پرداخت می کند

  • revenues


    برداشت ها

  • takings


    درآمد حاصل می شود

  • proceeds


    سود

  • profits


    برمی گرداند

  • returns


    بازده - محصول

  • yields


    طول می کشد

  • takes


    رسیدها

  • receipts


    دستاوردها

  • gains


    گردش مالی

  • turnovers


    توری ها

  • nets


    ورودی ها

  • incomings


    بازده

  • payoffs


    سود سهام

  • dividends


    حقوق و دستمزد

  • salaries


    ناخالص

  • remunerations


    منافع

  • grosses


    دستمزد

  • interests


    حقوق دریافتی

  • wages


    کمک هزینه ها

  • emoluments


    سس

  • stipends


    نقاشی ها

  • gravies


    به معنای

  • harvests


    غرامت ها

  • drawings


    مزایا و امتیازها

  • means


    کمیسیون ها

  • compensations


    پاداش ها

  • royalties


  • commissions


  • rewards


antonyms - متضاد

  • expenditures


    مخارج

  • outgoings


    خروجی ها

  • bills


    صورتحساب

  • debts


    بدهی ها

  • expenses


    هزینه ها

  • losses


    تلفات

  • outlays


    سربار

  • costs


    مبلغ پرداختی

  • overheads


    پرداخت ها

  • spendings


  • payments


  • disbursements