works

base info - اطلاعات اولیه

works - آثار

noun - اسم

/wɜːrks/

UK :

/wɜːks/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [works] در گوگل
description - توضیح
  • activities involved in building or repairing things such as roads, bridges etc


    فعالیت های مربوط به ساخت یا تعمیر چیزهایی مانند جاده ها، پل ها و غیره

  • a building or group of buildings in which goods are produced in large quantities or an industrial process happens


    ساختمان یا گروهی از ساختمان‌ها که در آن کالا به مقدار زیاد تولید می‌شود یا یک فرآیند صنعتی اتفاق می‌افتد


  • فعالیتی که درگیر انجام کاری در مقیاس بزرگ است

  • all the extra things that may be offered with something


    همه چیزهای اضافی که ممکن است با چیزی ارائه شود

  • the parts of a machine esp. the parts that move


    قطعات یک ماشین، به ویژه قسمت هایی که حرکت می کنند

  • →  work noun


    → اسم کار

  • Pennsylvania, because it has a concentration of steel and cement works.


    پنسیلوانیا، زیرا دارای غلظتی از کارهای فولادی و سیمانی است.

  • Albert Batchelor constructed a small cement works on the site known as Clinkham works which continued to operate until 1931.


    آلبرت بتچلور یک کارخانه سیمان کوچک در محل معروف به کلینکام کار ساخت که تا سال 1931 به کار خود ادامه داد.

example - مثال
  • This camera came with a carrying case zoom lens, tripod – the works.


    این دوربین همراه با کیف حمل، لنز زوم، سه پایه - کار می کند.

synonyms - مترادف
  • canon


    کانون

  • portfolio


    نمونه کارها

  • oeuvre


    اثر


  • بدن

  • output


    خروجی


  • کتابخانه

  • productions


    تولیدات

  • writings


    نوشته ها


  • بدنه کار


  • لیست آثار

  • books


    کتاب ها

  • documents


    اسناد

  • anthology


    گلچین

  • papers


    اوراق

  • records


    سوابق

  • delectus


    دلکتوس

  • analects


    قیاس ها

  • chrestomathy


    کرستوماتی

  • classics


    کلاسیک

  • ana


    آنا

  • collected works


    آثار جمع آوری شده

antonyms - متضاد
  • resigns


    استعفا می دهد

  • quits


    ترک می کند

  • retires


    بازنشسته می شود

  • exits


    خارج می شود

  • bows out


    تعظیم می کند

  • checks out


    بررسی کرد

  • walks out on


    بیرون می رود

  • abdicates


    کناره گیری می کند

  • bails out


    وثیقه می دهد

  • ceases work


    کار را متوقف می کند

  • drops out


    بیرون انداختن

  • ends service


    خدمت را به پایان می رساند

  • gives notice


    اطلاع می دهد

  • gives up the ship


    کشتی را رها می کند

  • gives up your job


    کار خود را رها می کند

  • hands in resignation


    دست در استعفا

  • hands in your notice


    در اطلاعیه خود قرار دهید

  • hangs it up


    آن را قطع می کند

  • leaves


    برگها

  • leaves your job


    کار شما را ترک می کند

  • signs off


    علامت می دهد

  • stands aside


    کنار می ایستد

  • stands down


    می ایستد

  • steps down


    پایین می آید

  • walks out


    دستان شما را میشوید

  • washes your hands of


    خالی می کند

  • vacates


لغت پیشنهادی

allotments

لغت پیشنهادی

between

لغت پیشنهادی

foam