analysing

base info - اطلاعات اولیه

analysing - تجزیه و تحلیل

N/A - N/A

ˈæn.əl.aɪz

UK :

ˈæn.əl.aɪz

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [analysing] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Researchers analysed the purchases of 6,300 households.


    محققان خرید 6300 خانوار را تجزیه و تحلیل کردند.

  • The book brilliantly analyses the cultural struggles taking place in America during the 1960s.


    این کتاب به طرز درخشانی مبارزات فرهنگی را که در دهه 1960 در آمریکا رخ می دهد، تجزیه و تحلیل می کند.

  • We are trying to analyse what went wrong.


    ما سعی می کنیم آنچه را که اشتباه رخ داده است تجزیه و تحلیل کنیم.

  • Water samples taken from streams were analysed for contamination by chemicals.


    نمونه های آب گرفته شده از نهرها از نظر آلودگی توسط مواد شیمیایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

  • The powder was sent to the lab to be analysed.


    پودر برای تجزیه و تحلیل به آزمایشگاه فرستاده شد.

  • In this scene we see a patient on the therapist's couch being analysed.


    در این صحنه می بینیم که بیمار روی کاناپه درمانگر در حال تجزیه و تحلیل است.

  • I read Freud and started to analyse my dreams.


    فروید را خواندم و شروع کردم به تحلیل رویاهایم.

synonyms - مترادف

  • احساس


  • آزمایش کردن

  • checking


    چک کردن

  • examining


    معاینه کردن

  • inspecting


    در حال بازرسی

  • investigating


    در حال بررسی

  • probing


    کاوشگری

  • analyzingUS


    تجزیه و تحلیل ایالات متحده

  • assessing


    ارزیابی

  • evaluating


    ارزیابی کردن

  • exploring


    کاوش

  • trying


    تلاش کردن

  • trying out


    امتحان کردن

  • running one's hands over


    دویدن دست

  • palpating


    لمس کردن

  • scrutinizingUS


    در حال بررسی ایالات متحده

  • studying


    در حال مطالعه

  • scrutinisingUK


    موشکافی انگلستان

  • researching


    تحقیق کردن

  • reviewing


    نگاه انداختن به

  • looking into


    کندوکاو در

  • appraising


    با توجه به

  • delving into


    پرس و جو در

  • considering


    رفتن

  • enquiring into


    کالبد شکافی

  • going over


    نقشه برداری

  • dissecting


    حفاری در

  • surveying


    رفتن به

  • digging into


  • checking out


  • going into


antonyms - متضاد
  • synthesisingUK


    سنتز انگلستان

  • synthesizingUS


    سنتز ایالات متحده

  • joining


    پیوستن

  • incorporating


    گنجاندن

  • combining


    ترکیب کردن

  • fusing


    ذوب شدن

لغت پیشنهادی

foundry

لغت پیشنهادی

inconvenienced

لغت پیشنهادی

soured