alluvial
alluvial - آبرفتی
adjective - صفت
UK :
US :
ساخته شده از خاک به جا مانده از رودخانه ها، دریاچه ها، سیل و غیره
از شن و ماسه و خاک به جا مانده از رودخانه ها، سیل ها و غیره تشکیل شده است.
Much of this development has involved sugar-cane cultivation on sloping terrain in contrast to its confinement to flat alluvial areas prior to 1960.
بخش عمده ای از این توسعه شامل کشت نیشکر در زمین های شیب دار بر خلاف محصور شدن آن در مناطق آبرفتی مسطح قبل از سال 1960 است.
The walls were mostly slate, apparently quite normal grained rock produced by a perfectly standard physical process of alluvial deposition.
دیوارها عمدتاً تخته سنگی، ظاهراً کاملاً معمولی، سنگ دانهدار بودند که توسط فرآیند فیزیکی کاملاً استاندارد رسوبگذاری آبرفتی تولید میشدند.
an alluvial plain
یک دشت آبرفتی
آنها با حمل ماسه های آبرفتی از کوه های راکی، به ساخت دشت ها کمک کردند.
MAREUIL-SUR-Af: Belemnite chalk on the slopes beneath Mutigny, alluvial soil approaching Mareuil-sur-Aÿ itself.
MAREUIL-SUR-Af: گچ بلمنیت در دامنه های زیر Mutigny، خاک آبرفتی که به خود Mareuil-sur-Aÿ نزدیک می شود.
The alluvial soil on which the city stood was frozen all year round but thawed a few feet down during the summer.
خاک آبرفتی که شهر روی آن قرار داشت در تمام طول سال یخ زده بود اما در طول تابستان چند فوت پایین تر آب می شد.
He loved the smell of the woods, and the damp alluvial soil that covered these mountains like a blanket.
او عاشق بوی جنگل و خاک آبرفتی مرطوبی بود که این کوه ها را مانند پتو پوشانده بود.
خاک های آبرفتی معدنی دارای افق A هستند و اثرات گلی شدن می تواند وجود داشته باشد.
Saline alluvial soils have high levels of exchangeable sodium and the effects of gleying are clearly evident.
خاک های آبرفتی شور دارای سطوح بالایی از سدیم قابل تعویض هستند و اثرات گلی شدن به وضوح مشهود است.
deposited
سپرده شد
grainy
دانه دار
muddy
گل آلود
sandy
شنی
sedimentary
رسوبی
silty
لجنی
fluvial
رودخانه ای
heavenly
بهشتی
nontemporal
غیر زمانی
unearthly
غیر زمینی
unworldly
غیردنیایی
