amphibian

base info - اطلاعات اولیه

amphibian - دوزیستان

noun - اسم

/æmˈfɪbiən/

UK :

/æmˈfɪbiən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [amphibian] در گوگل
description - توضیح

  • حیوانی مانند قورباغه که هم در خشکی و هم در آب می تواند زندگی کند


  • حیوانی مانند قورباغه که هم در خشکی و هم در آب زندگی می کند اما باید تخم های خود را در آب تولید کند


  • هواپیما یا وسیله نقلیه دیگری که می تواند در خشکی و آب استفاده شود

  • An amphibian animal lives both on land and in water but must produce its eggs in water


    یک حیوان دوزیست هم در خشکی و هم در آب زندگی می کند اما باید تخم های خود را در آب تولید کند


  • وسیله نقلیه دوزیستان هم در خشکی و هم در هوا و هم در آب قابل استفاده است


  • نوعی جانور که هم در خشکی و هم در آب زندگی می کند

  • Members of this group are chiefly external parasites of turtles, fishes, and amphibians.


    اعضای این گروه عمدتاً انگل های خارجی لاک پشت ها، ماهی ها و دوزیستان هستند.

  • Plants and many insects and amphibians have an additional method: chemical defense.


    گیاهان و بسیاری از حشرات و دوزیستان یک روش اضافی دارند: دفاع شیمیایی.

  • The reptiles and amphibians of the world began a general withdrawal from existence many millions of years ago.


    خزندگان و دوزیستان جهان از میلیون ها سال پیش به طور کلی کناره گیری کردند.

  • They can decimate the population of these baby amphibians in a pond system.


    آنها می توانند جمعیت این بچه دوزیستان را در یک سیستم برکه ای از بین ببرند.

  • In most vertebrates in which they have been intensively studied - amphibians and birds - gastrulation movements are rather complicated.


    در بیشتر مهره دارانی که در آنها به شدت مورد مطالعه قرار گرفته اند - دوزیستان و پرندگان - حرکات گاسترولاسیون نسبتاً پیچیده است.

  • Nobody knows why any more than anyone knows why amphibians are disappearing, dolphins are dying or coral is turning white.


    هیچ کس نمی داند چرا، بیشتر از کسی می داند که چرا دوزیستان ناپدید می شوند، دلفین ها می میرند یا مرجان ها سفید می شوند.

example - مثال
  • He flew an amphibian, which he could set down on water in case of an engine problem.


    او با یک دوزیست پرواز کرد که در صورت بروز مشکل در موتور می توانست آن را روی آب بگذارد.

  • Salamanders, frogs, and other amphibian life are particularly sensitive to extreme pH levels.


    سمندرها، قورباغه‌ها و سایر حیات‌های دوزیستان به‌خصوص به سطوح شدید pH حساس هستند.

  • Troops were brought in by amphibian vehicles and helicopters.


    نیروها با خودروهای دوزیستان و هلیکوپترها وارد شدند.

  • Frogs and turtles are amphibians.


    قورباغه ها و لاک پشت ها دوزیست هستند.

synonyms - مترادف
  • salamander


    سمندر

  • newt


    نیوت

  • frog


    قورباغه

  • toad


    غوک

  • caecilian


    کیسیلین

  • caudate


    دم دار شدن

  • hyla


    هیلا

  • lizard


    مارمولک

  • proteus


    پروتئوس

  • ask


    پرسیدن

  • eft


    eft

  • water-salamander


    آب سمندر

  • axolotl


    axolotl

antonyms - متضاد

  • حیوان زمینی

  • terrestrial animal


    حیوان خون گرم

  • warm-blooded animal


لغت پیشنهادی

imagination

لغت پیشنهادی

sets

لغت پیشنهادی

ambulatory