anchoring
anchoring - لنگر انداختن
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل از لنگر
برای جلوگیری از دور شدن قایق، یک لنگر در آب پایین بیاورند
با محکم بستن چیزی یا کسی در یک موقعیت قرار بگیرد
به عنوان مجری یا مجری برنامه ایفای نقش کند
to be the member of a team who goes last in a relay (= a type of race between two or more teams in which each person in the team runs or swims part of the race)
عضو تیمی باشید که در یک رله آخر می رود (= نوعی مسابقه بین دو یا چند تیم که در آن هر یک از اعضای تیم بخشی از مسابقه را می دوند یا شنا می کنند)
با طناب روی صخره ها لنگر انداختیم.
او مجری برنامه جدید صبحگاهی است.
او در دوی 100 و 200 متر پیروز شد و دو تیم برنده امدادی را لنگر انداخت.
فلپس گفت: «کلیت آن مسابقه را کاملاً لنگر انداخت. شنای او دلیل برنده شدن ما بود.
focalism
کانون گرایی
loosing
از دست دادن
loosening
شل شدن
unfastening
باز کردن
unfixing
رفع مشکل
unloosing
رها کردن
unloosening
جدا کردن
detaching
قطع کردن
disconnecting
گره گشایی
losing
باز کردن قفل
letting go
آزاد کردن
untying
لغو کردن
releasing
غیر الزام آور
unlocking
باز کردن چوب پنبه
freeing
باز کردن قلاب
unleashing
باز کردن دکمه
undoing
بازگشایی ایالات متحده
unbinding
unravellingUK
disentangling
رفع انسداد
uncorking
بدون توقف
disengaging
لیز خوردن
unclasping
unbuttoning
unravelingUS
unravellingUK
unwrapping
unblocking
unstopping
unclosing
slipping