apparel

base info - اطلاعات اولیه

apparel - پوشاک

noun - اسم

/əˈpærəl/

UK :

/əˈpærəl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [apparel] در گوگل
description - توضیح

  • لباس ها


  • لباس هایی از نوع خاصی که در مغازه به فروش می رسند


  • لباس، به ویژه از نوع خاص


  • یک شرکت کفش و پوشاک ورزشی


  • این کندی تا حدی ناشی از کسادی در بخش‌های غیرقابل تحمل مانند پوشاک و منسوجات خواهد بود.

  • an athletic shoe and apparel company


    آنها از فدراسیون ملی حقوق می گیرند و اکثر بازیکنان قرارداد پوشاک دارند.

  • The slowdown will result partly from sluggishness in nondurable sectors such as apparel and textiles.


    سیرز روباک روند فروش تا حد زیادی تیره و تار در تعطیلات را کاهش داد و افزایش قابل توجهی در فروش پوشاک گزارش کرد.

  • They draw stipends from the national federation and most players have apparel contracts.


    اغلب لباس ها بر اساس رنگ گروه بندی می شوند.

  • Sears Roebuck bucked the largely bleak holiday sales trend reporting significant increases in apparel sales.


    لباس کودکان

  • More often apparel is grouped by color.


    فروشگاه‌های بزرگ، فروشگاه‌های پوشاک و لوازم جانبی در دوره اکتبر تا دسامبر شغل خود را از دست دادند.

  • children's apparel


    این امر منجر به بازگشت برخی از صنعت پوشاک از جهان سوم به جهان اول شده است.

  • Department stores, apparel and accessory stores lost jobs during the October-December period.


    و در حالی که آنها با استواری به آسمان نگاه می کردند که او بالا می رفت، اینک دو مرد با لباس سفید در کنار آنها ایستاده بودند.

  • This has led to some repatriation of the apparel industry from the Third World back to the First.


  • And while they looked steadfastly at heaven as he went up behold, two men stood by them in white apparel.


example - مثال
  • The store sells women's and children's apparel.


    این فروشگاه پوشاک زنانه و بچه گانه می فروشد.

  • lords and ladies in fine apparel


    آقایان و خانم ها با لباس های خوب

  • sports apparel


    پوشاک ورزشی

  • children’s/women’s apparel


    پوشاک بچه گانه/زنانه

  • riding/sports apparel


    لباس سواری / ورزشی

  • The store specializes in plus-size apparel.


    این فروشگاه در زمینه پوشاک سایز بزرگ تخصص دارد.

  • an apparel company/manufacturer/retailer


    یک شرکت پوشاک / تولید کننده / خرده فروش

synonyms - مترادف

  • تن پوش


  • لباس ها

  • attire


    لباس


  • دنده

  • garments


    ضامن

  • outfit


    عادت داشتن

  • costume


    دودز

  • garb


    موضوعات


  • پوشیدن

  • togs


    کلوبگر


  • ژنده پوش

  • duds


    عادت ها

  • threads


    دکل

  • raiment


    کیت


  • علف های هرز

  • vestments


    پوشیدنی ها

  • clobber


    دامپزشکی

  • rags


    toggery

  • habiliments


    کت و شلوار

  • rig


    جا رختی

  • costumery


    آرایه

  • kit


  • weeds


  • wearables


  • vesture


  • vestiary


  • garms


  • toggery



  • wardrobe


  • array


antonyms - متضاد
  • disarray


    بی نظمی

  • disrobe


    لباس پوشیدن


  • نوار

  • unclothe


    درآوردن

  • undress


    برهنه

  • untruss


    غیرقابل اعتماد


  • اختلال

  • disarrange


    بر هم زدن

  • disorganize


    به هم ریختن

  • disturb


    مزاحم

  • confuse


    گیج کردن

  • jumble


    بهم ریختن

  • discompose


    متلاشی کردن

  • muddle


    درهم ریختن

  • disrupt


    مختل کردن

  • dishevel


    ژولیده

  • upset


    ناراحت

  • muss


    muss

  • tousle


    ول کردن

  • denude


    برهنه کردن

  • shed


    دهنه

  • shuffle


    بر زدن

  • divest


    واگذار کردن

  • rumple


    مچاله کردن

  • derange


    بی نظم

  • dismantle


    از بین بردن

  • bare


    دررفتگی

  • dislocate


    تقلا

  • scramble


    خاموش کردن

  • doff


    برملا کردن

  • uncover


لغت پیشنهادی

electronics

لغت پیشنهادی

asthmatic

لغت پیشنهادی

mutch