articled

base info - اطلاعات اولیه

articled - مقاله شد

adjective - صفت

/ˈɑːrtɪkld/

UK :

/ˈɑːtɪkld/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [articled] در گوگل
description - توضیح
  • someone who is articled to a company of lawyers, accountants etc is employed by that company while they are training to become a lawyer etc


    شخصی که در یک شرکت وکلا، حسابداران و غیره عضو شده است، در حالی که در حال آموزش برای وکالت و غیره هستند، توسط آن شرکت استخدام می شود.


  • آموزش وکیل شدن

  • The defendants' articled clerk handled the wife's affairs and negotiated a financial settlement with the husband's solicitors.


    منشی متهم به امور زوجه رسیدگی می کرد و با وکلای شوهر برای تسویه حساب مالی مذاکره می کرد.

  • Then Hubert was going to be an articled clerk, straight after school.


    سپس هوبرت قرار بود بلافاصله بعد از مدرسه یک منشی مقاله شود.

  • He was educated at Clifton College Bristol, and in 1883 became for three years articled clerk to a London solicitor.


    او در کالج کلیفتون بریستول تحصیل کرد و در سال 1883 به مدت سه سال منشی یک وکیل لندن شد.

  • Opposite to David's desk stood a smaller one occupied by the articled clerk.


    روبروی میز دیوید، میز کوچکتری ایستاده بود که توسط منشی متعهد اشغال شده بود.

  • They then knock at solicitors' doors, presenting their credentials and asking if there is a vacancy for an articled clerk.


    سپس درهای وکلا را می زنند و اعتبارنامه خود را ارائه می دهند و می پرسند که آیا جای خالی برای یک منشی کارمند وجود دارد یا خیر.

  • Firms began to poach partners and to recruit dozens of assistant solicitors and articled clerks.


    شرکت‌ها شروع به شکار شرکای غیرقانونی کردند و ده‌ها دستیار وکیل و منشی کارمند استخدام کردند.

  • Within living memory there have been cathedral organists who have taught their skills to articled pupils.


    در حافظه زنده ارگانیست های کلیسای جامع وجود داشته اند که مهارت های خود را به دانش آموزان مقاله آموخته اند.

example - مثال
  • an articled clerk (= somebody who is training to be a solicitor)


    منشی مقاله‌ای (= کسی که در حال آموزش وکالت است)

  • She was articled to a firm of solicitors.


    او به یک شرکت وکلا فرستاده شد.

  • She is articled to a big law firm (= she is working there as part of her training) in the City of London.


    او به یک شرکت حقوقی بزرگ (= او به عنوان بخشی از آموزش خود در آنجا کار می کند) در شهر لندن فرستاده می شود.

  • an articled clerk


    یک منشی مقاله دار

synonyms - مترادف
  • indentured


    قرارداد شده است

  • contracted


    قرارداد

  • enslaved


    برده شده

  • bound


    مقید شده است

  • apprenticed


    شاگرد

  • obliged


    موظف است

  • compelled


    مجبور

  • pledged


    متعهد شد

  • obligated


    ضروری

  • required


    محدود شده

  • committed


    تنظیم شده است

  • constrained


    مجبور شد

  • regulated


    ساخته شده است

  • forced


    ضروری است

  • made


    دستور داد

  • necessitated


    سفارش داده شده

  • commanded


    جهت دار

  • ordered


    بنگر

  • directed


    فشرده شده است

  • beholden


    رانده

  • pressed


    رانده شده است

  • driven


    اداره می شود

  • impelled


    حکومت کرد

  • governed


    اصرار کرد

  • ruled


    مهار شده

  • urged


    تحت ضرورت

  • restrained


    تحت تعهد

  • coerced


    محدود شده است

  • under necessity



  • bounden


antonyms - متضاد
  • faltering


    تزلزل

  • hesitant


    مردد، دودل

  • indecisive


    بلاتکلیف

  • irresolute


    بی اراده

  • undetermined


    نامشخص

  • unresolved


    حل نشده

  • vacillating


    متزلزل

  • wavering


    زانو ضعیف

  • weak-kneed


    مجاز

  • allowed


    رایگان


  • مجاز است

  • permitted


    نامحدود

  • unbounded


    بعید


  • غیر موظف

  • unobliged


  • unrestricted


لغت پیشنهادی

azimuth

لغت پیشنهادی

mystical

لغت پیشنهادی

beetroot