assiduous
assiduous - سرسخت
adjective - صفت
UK :
US :
بسیار مراقب باشید تا مطمئن شوید که کاری به درستی یا کامل انجام شده است
نشان دادن کار سخت، مراقبت و توجه به جزئیات
چنین توجه جدی قبلاً به این بازار معطوف نشده بود.
Members of congress increasingly came to believe that they could insulate themselves against electoral defeat by assiduous attention to constituency casework.
اعضای کنگره به طور فزاینده ای به این باور رسیدند که می توانند با توجه جدی به پرونده های حوزه انتخابیه، خود را در برابر شکست انتخاباتی ایمن کنند.
But even in the midst of these minefields, assiduous efforts have been made to fashion a safe passageway.
اما حتی در میان این میدان های مین، تلاش های جدی برای ایجاد یک گذرگاه امن انجام شده است.
Each patient had three or four attendants that night devoted to providing him or her the most assiduous service.
هر بیمار در آن شب سه یا چهار خدمتکار داشت که سختترین خدمات را به او ارائه میکردند.
شاید من خیلی جوان بودم چون می ترسم دانش آموز سخت گیر نبودم.
مطالعه دقیق نوشته های آستن
یکی از سختکوش ترین اعضای تیم
تلاش های سخت و توجه آنها به جزئیات
او در انجام وظایف خود سختگیر بود.
assiduous research/efforts
تحقیق/تلاش سخت
an assiduous student
یک دانش آموز سخت کوش
دولت در مبارزه با تورم سختگیر بوده است.
diligent
کوشا
industrious
سخت کوش
sedulous
فریبنده
tireless
خستگی ناپذیر
فعال
indefatigable
پشتکار
persevering
مشغول
بدون پرچم
unflagging
مداوم
untiring
پر زحمت
persistent
نامزد شده
laborious
با وجدان
engaged
شلوغ
occupied
کار کردن
conscientious
غیرتمند
bustling
به کار گرفته شده
ثابت
zealous
سختگیرانه
employed
پریدن
اهل مطالعه
rigorous
خاص
hopping
خسته
studious
ایراد گیر
وصل کردن
سنگ زنی
unwearied
ویز
fussy
plugging
grinding
whiz
hard-working
idle
بیکار
careless
بی توجه
inactive
غیر فعال
lazy
تنبل
negligent
سهل انگاری
slack
سستی
unbusy
بی مشغله
unemployed
بدون اشغال
unoccupied
بي تفاوت
inattentive
سست
indifferent
بی حال
indolent
غفلت کننده
lax
سوزناک
lethargic
بی تفاوت
neglectful
فقیر
sluggish
آهسته. تدریجی
slothful
بی اثر
listless
بی جان
torpid
بدون تغییر
apathetic
کدر
languid
سرازیر شدن
lackadaisical
otiose
بی فکر
inert
فراموش کردن
lifeless
shiftless
dull
plodding
otiose
thoughtless
remiss