avatar

base info - اطلاعات اولیه

avatar - آواتار

noun - اسم

/ˈævətɑːr/

UK :

/ˈævətɑː(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [avatar] در گوگل
description - توضیح

  • شخص یا حیوانی که واقعاً یک خدا به شکل انسان یا حیوان است

  • a person who represents an idea or quality


    شخصی که نماینده یک ایده یا کیفیت است

  • a picture of a person or animal that represents you on a computer screen for example in some chat rooms or when you are playing games over the Internet


    تصویر یک شخص یا حیوان که شما را بر روی صفحه کامپیوتر نشان می دهد، به عنوان مثال در برخی از اتاق های گفتگو یا زمانی که در حال بازی کردن از طریق اینترنت هستید.

  • an image that represents you in online games, chat rooms, etc. and that you can move around the screen


    تصویری که نشان دهنده شما در بازی های آنلاین، اتاق های گفتگو و غیره است و می توانید در صفحه حرکت کنید

  • especially in Hinduism, a god who appears on earth as a person


    به ویژه در هندوئیسم، خدایی که بر روی زمین به عنوان یک شخص ظاهر می شود


  • شخصیت یا موجودی که برای نشان دادن خود در یک بازی رایانه ای، اینترنت و غیره ایجاد می کنید.

  • For some the use of an avatar frees them from shyness and allows them to interact more openly and honestly.


    برای برخی، استفاده از آواتار آنها را از خجالتی رها می کند و به آنها اجازه می دهد تا بازتر و صادقانه تر تعامل کنند.

  • A person's cyberspace avatar could have any desired appearance and behaviour.


    آواتار فضای مجازی یک فرد می تواند هر ظاهر و رفتار دلخواه را داشته باشد.

  • The avatar can be a realistic depiction of the actual person or a completely fanciful one.


    آواتار می تواند یک تصویر واقعی از شخص واقعی یا یک تصویر کاملاً خیالی باشد.

example - مثال
  • You can talk to other avatars with your words displayed in a cartoon bubble.


    شما می توانید با دیگر آواتارها صحبت کنید و کلمات خود را در یک حباب کارتونی نمایش دهید.

  • The game creates a virtual world where people interact and participate in activities through their avatars.


    این بازی یک دنیای مجازی ایجاد می کند که در آن افراد از طریق آواتارهای خود با یکدیگر تعامل می کنند و در فعالیت ها شرکت می کنند.

synonyms - مترادف
  • embodiment


    تجسم

  • epitome


    خلاصه

  • personification


    شخصیت پردازی

  • incarnation


    تجلی

  • manifestation


    تصویر


  • آیکون

  • icon


    نمونه سازی

  • instantiation


    نماد

  • ikon


    خارجی سازی انگلستان

  • externalisationUK


    خارجی سازی ایالات متحده

  • externalizationUS


    الحاق

  • incorporation


    عینیت بخشیدن

  • objectification


    مجسم کننده

  • abstract


    شخصیت پرداز

  • embodier


    نابغه

  • personifier


    نمونه

  • genius


    نوع

  • exemplar


    ذات

  • exemplification


    مدل


  • نمایندگی

  • quintessence


    سمبل


  • الگو، نمونه اولیه


  • مثال


  • تحقق ایالات متحده

  • essence


    نمادسازی

  • archetype


    نمونه اولیه


  • الگو

  • materializationUS


  • symbolization


  • prototype


  • paradigm


antonyms - متضاد
  • disorganisationUK


    سازماندهی بریتانیا

  • disorganizationUS


    بی سازمانی ایالات متحده

  • exclusion


    محرومیت

لغت پیشنهادی

bamboozle

لغت پیشنهادی

barracks

لغت پیشنهادی

springfield